S2 Part 13

241 59 0
                                    


-دلم برای چانیول میسوزه
سهون در حالی که آخرین کاسه خیس رو از لوهان میگرفت با لحن پر از ناراحتی گفت و لوهان بهش خیره شد تا توضیحش رو بشنوه.
-کلافه بود چون بک رو دیده بود که دیشب با یه دختره رفته متل
لوهان متعجب در واقع شوکه شیر آب رو بست و به سهون خیره شد ،دوست پسرش درحالی که داشت ظرف خشک رو روی قبلی میذاشت ادامه داد.
-بهش گفتم حق نداره از بکهیون ناراحت یا عصبی باشه ،بک یه مرد بالغه و بین اونا هنوز هیچ تعهدی نیست پس نمیتونه مثل سری قبل عوضی بازی در بیاره و باید به بک فرصت بده تا همه چیز رو کنار هم بذاره و باهاش کنار بیاد.
لوهان متعجب بود سهون کی انقدر بزرگ شده بود که بخواد چانیول رو کسی که همیشه تکیه گاهش بود نصیحت کنه ،اما دور از تصور نبود وقتی تکیه گاه همیشگی سهون تصمیم گرفته بود مثل یه بچه ۵ ساله رفتار کنه و تصمیم بگیره یکی باید عاقل تر رفتار میکرد و قرعه به اسم سهون در اومده بود.
-بکهیون هیچ کاری نکرده
سهون شوکه حوله رو روی کانتر گذاشت و لوهان بی خیال ماگ توی دستش رو اسکاچ کشید.
-پسر دایی عوضیت کاری باهاش کرده که بچه بیچاره کلا جرات نکرده از در متل با دختره بره داخل ،میترسید دوباره چانیول بره و یه جهنم جدید براش بسازه و محض اطلاع دختره تحریکش نکرده بود.
-و تو هم تصمیم گرفتی واسش پورن های کلکسیونت رو ، رو کنی تا بفهمی مشکل از دختره بوده یا نه؟!
سهون شوکه پرسید و لوهان شونه بالا انداخت.
-حالا هرچی ،به هرحال موفق که شدم هیچ دختری نمیتونه بک رو تحریک کنه اما اون دراز احمق دوبار باهاش خوابیده ،بگذریم از غلطی که کرده اما انگار شانس باهاشه و بکهیون یهکمکی بهش علاقه داره.
سهون پشت سر لوهان ایستاد و درحالی که دستش رو پهلوی لوهان مینشست با دست دیگه ماگی که دیگه کفی روش نمونده بود رو ازش گرفت و شیر آب رو وقتی دست های لوهان هم تمیز شد بست.
تا لوهان متعجب به خودش بیاد لبه سینک نشسته بود درحالی که سهون بایه نگاه عجیب بهش خیره بود.
-خیلی خب اوه لوهان فکر کنم زیادی باهات خوب کنار اومدم و فراموش کردی بیبی های بد تنبیه میشن.
سهون با صدای بم شده اش گفت و در حالی که با جدیت بهش خیره شده بود.
-سهون چه فا...اخ
لوهان با ضربه محکمی که روی باسنش خورد ساکت شد و به سهون خیره شد.
-امشب فقط ددی اینجاست ، تا بخاطر اشتباهت تنبیهت کنه.
لوهان به جدیت سهون خندید.
-چه فاکی ...گاد سهون چته.
در حالی که عملا تو هوا بود جیغ کشید و سریع پاهاش رو دور کمر سهونی که با گرفتن کمرش از لب سینک بلندش کرده بود پیچید و دست هاش به سرشونه تیشرت سهون چنگ زدن.
-من کاملا جدیم بیبی ،امشب فقط حق داری ددی صدام کنی.
سهون در حالی که باسن پسر بزرگتر رو لب میز غذاخوری میذاشت با جدیت گفت و لوهان نمیتونست کاری واسه حس عجیبی که اون جدیت توی بدنش پخش میکرد بکنه.اگه سهون این بار همچین کینکی رو واسه رفع حسودیش انتخاب کرده بود لوهان کی بود که مخالفت کنه .
دستهاش رو دور گردن سهون حلقه کرد و با یه فشار کوچیک صورتشون رو بهم نزدیک کرد و روی لب های سهون زمزمه کرد.
-لوهانی آماده اس تا ددی تنبیهش کنه.
لب سهون رو بین لبهاش گرفت و مک کوچیکی بهش زد اما کار کوچیکش سهون رو مشتاق و حرصی به جون لبهاش انداخت.سهون به نوبت و البته کمی خشن لبهای لوهان رو میمکید و گاز های ریز اما کم دردی میگرفت ،جوری که گز گزهای لذت بخشی پوست لوهان رو دون دون میکرد واسه دیوونه کردنش کافی بود. با لیس زده شدن لبهاش با زبون گرم سهون هومی گفت و خیلی راحت بهش اجازه داد تا زبونهاشون یه نمایش رقص عالی رو اجرا کنن.
بوسه خیسشون با عقب کشیدن سهون نصفه موند و چشم های براق پسر کوچیکتر ثابت میکرد که چقدر داره از رول جدید لذت میبره.
-بیبی واسه تنبیهش خیلی مشتاقه ؟!
لوهان نفس عمیقی کشید و بازدمش رو روی صورت سهون خالی کرد و پیشونی هاشون رو بهم چسبوند.
-بیبی بدجور دلش میخواد تنبیه بشه.میخواد بدونه ددی میخواد چیکار کنه.
-تو آخرش منو میکشی لو
سهون با حرص گفت و دوباره خیلی سریع لوهان توی بغلش سمت اتاق خوابشون حمل میشد و شونه و ترقوه اش که یقه گشاد تیشرتش بیرون بود بین راه طعمه خوش مزه ای برای گرگ بیدار شده توی وجود سهون بود.
وقتی بدن لوهان روی تخت رها شد به خاطر فنرهای تخت از تخت فاصله گرفت و دوباره بدنش سطح تخت رو لمس کرد.
سهون بی صبر تیشرت خودش رو در آورد و سمت بدن پرستیدنی روی تخت حمله ور شد . لوهان به شدت هیجان زده بود سهون حسود همیشه هات ترینشون بود و لوهان میتونست بگه گاهی با بدجنسی اون رو بیدار میکرد تا بتونه اون اوج لذت لعنتی رو حس کنه ،انگشتهای یخ سهون سریع لب تیشرت لوهان رو گرفت و چندثانیه بعد پسر بزرگتر با موهایی که شلخته وار اما بشدت سکسی پریشون شده بود روی تخت بود و نفس های سنگینش که بسختی از دماغش بین بوسه میگرفت طنینی بود که گوش های سهون رو نوازش میکرد.

Trust Me 🌻Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang