در اتاق رو بعد از چک کردن خالی بودن همه جا بست و خیلی آروم کلید رو هم چرخوند قفل بودن در امنیتش رو تامین میکرد نمیخواست سومین مثل همیشه توی اتاقش شیرجه بزنه و آرامشش رو بهم بزنه و یا پدرو مادرش بفهمن چیکار میکنه و نا امید بشن اونا همین الانم اونقدرا دوسش نداشتن و ممکن بود با فهمیدن همچین چیزی دیگه کاملا ازش قطع امید کنن.
رو نوک پا سمت لپتاپش که قبل از قفل کردن در روشنش کرده بود رفت و فلش کوچیک رو بهش وصل کرد و با یه جعبه دستمال کاغذی برای جلوگیری از کثیف کاری و پاک کردن آثار جرمش پشت میز تحریرش نشست و با استرس فایل روی فلش رو اجرا کرد.تا وقتی فایل پخش بشه به مونیتور سیاه روبروش خیره شد و خود شوکه شده اش رو تماشا کرد و بلاخره فیلم داشت پخش میشد با یه اسلاید کوچیک از عکس های پورن استارهای فیلم.
بکهیون به سکوت خونه گوش داد و بعد یکم صدای پلیر رو زیاد کرد مثل هر پسر دیگه ای توی سکوت و تنهایی مطلق داشت انجامش میداد و نمیخواست ریسک گیر افتادن رو به جون بخره اما گندش بزنن هدستش رو هم پیدا نکرده بود.
و محض فاک ... آره بکهیون یه تک خور تمام عیار بود قرار نبود این خفت که برای بار اولش قرار بود با دیدن فقط چند دقیقه از فیلم تحریک میشه و فقط دوتا لمس کافیه تا بیاد رو با کسی شریک بشه و حتی شرم آور بود که بخواد بذاره کسی بفهمه چیکار کرده.
چه انتظاری میخواست از خودش داشته باشه دفعه اولش بود و قرار بود زیادی بی جنبه باشه.اما بخش ترسناک ماجرا اونجا به وجود اومد که هرچی فیلم جلو تر میرفت و رابطه توش پر حرارت تر میشد بازم بکهیون هیچ تاثیری نگرفته بود و بی هیچ حسی به مونیتور روبروش خیره بود.
در واقع براش بیشتر جای تعجب داشت که همکلاسیش همون که فیلم رو بهش داده بود چرا انقدر از محتوای کینکی و هات بودن دختره تعریف کرده.
آره ..باشه بکهیون معتقد بود دختره خوشگله موهای زیبایی داشت ولی خب سایز باسن و سینه هاش یکم ناجور بود مطمئنا دختره همیشه کمردرد داشت چون لعنت بهش حاضر بود شرط ببنده نصف وزنش توی سینه هاش جمع شده بود و خب اینکه پسره یه جورایی جذاب بود رو نمیتونست نادیده بگیره.
بکهیون پوست سفیدش و شونه های پهنش رو دوست داشت ،جوری که با هر حرکت ماهیچه های خوش فرمش منقبض میشدن یا ناله های بم و خاصش و...
لعنت بهش موس رو با ترس از دستش بیرون انداخت و تصویر لعنتی رو تماشا کرد ،خدا لعنتش کنه بکهیون الان از پسره تعریف کرده بود؟!
توی مغزش عاشقانه بهش خیره شده بود و آب از لب و لوچه اش آویزون بود ؟
نفس عمیقی کشید و یکی تو سر خودش کوبید خب آره اصلا جذاب بود ،که چی ؟!میشد ازش تعریف کنه مگه چیه؟ بکهیون یه آدم صادق بود اگه خوبی ای توی بقیه میدید میتونست تحسینش کنه قرار نبود چیز بدی باشه فقط دختره زیاد تایپش نبود و پسره هم بطرز لعنتی ای چیزی بود که بکهیون دوست داشت داشته باشدش.اما برآمدگی توی لباس زیرش چی!!!-بک
هیونی !
لوهان صداش کرد و باعث شد از فکر بیرون بیاد.
-چیزی شده؟ازش خوشت نمیاد ؟
لوهان پرسید و بکهیون گیج بی تفاوت به چیزهایی که لوهان گفت پرسید.
-لو اگه واقعا گی باشم چی؟
لوهان از سوال بکهیون جا خورد واقعا کنجکاو بود بدونه چی باعث شده بکهیون همچین حسی داشته باشه.
-منظورت چیه؟
لوهان جوری که زیاد فوضول به نظر نیاد پرسید و بکهیون جوری که انگار به بزرگترین سنگ توی راه رسیدن به نفت برخورده لب زد.
-اگه از دخترا خوشم نیاد و واقعا با پسرا اوکی باشم چی؟ میسو هیچ مشکلی نداشت اما نتونست کاری کنه... ولی من با چانیول خوابیدم اونم دوبار لعنتی ......لعنت به من اگه واقعا گی باشم چی؟ من نمیخوام نمیشه......نمیخوام.
-بک مشکلت چیه ؟
لوهان یه جورایی نگران از خود درگیری بکهیون پرسید و پسر کوچیکتر کلافه به موهاش چنگ زد .
-نمیخوام ..نمیخوام گی باشم ...من نباید گی باشم.....نمیشه...
لوهان اخم کرده غر زد.
-بک یه جورایی داره بهم بر میخوره دقت کردی که من یه دونه از اون گی هایی هستم که نمیخوای شبیهشون باشی؟
بکهیون با شنیدن صدای آزرده لوهان به خودش اومد در واقع قصد اذیت یا ناراحت کردن لوهان رو نداشت بحث این بود که مشکل اصلیش رو نمیتونست بگه اینکه گی بود یا نه مهم نیست مهم اینه که بدن لعنتیش تسلیم لمس های یه دختر نبود اما به 'پارک چانیول' چراغ سبز نشون داده بود ،لعنت بهش اونم نه به هرکسی به پارک فاکینگ چانیول کسی که جلوش یه قرارداد اجاره ، بردگی جنسی یا یه فاکی شبیهش گذاشته بود و بعدم چون با یه دختر دیده بودش بدون اینکه به مغز لعنتیش اجازه بده یکم تحلیل کنه یا حتی از بکهیون چیزی بپرسه مثل یه زامبی بهش حمله کرده بود.
-لو من ..من اصلا با تو یا گی ها یا هرکسی مشکل ندارم ،من عاشق توام و همینطور دوست پسر عوضیت رو هم خیلی دوست دارم.
بکهیون سریع و هول کرده گفت و با فکر کردن به چیزی که گفته بود اخم کرد و سریع با یه جیغ کوچیک ادامه داد.
-فاک نه ....اونجوری ها ،اونجوری که بنظر میاد نه ...
هوف کلافه ای کشید و دوباره به حرف اومد.
-من هردوتون رو دوست دارم ،شماها مثل خانواده ام هستین و حتی اگه خودمم گی باشم هم مشکلی نیست این چیزیه که هستم و به خودم احترام میذارم.اما ....اما اگه فقط ...فقط چانیول باشه که روم تاثیر بذاره چی؟
اگه فقط اون باشه چی ؟من ..من تسلیم لمس هاش شدم و اون ..اون داره کم کم کنترل مغزم رو هم ازم میگیره.
یه جورایی همش اطرافمه و بهم محبت و توجه میکنه..برام قهوه درست میکنه دقیقا همونجوری که دوست دارم و میخورم....برام شام میگیره...بهم میگه برم خونش و پیانو تمرین کنم.....بهم ..بهم جلوی همه گل هدیه میده و ...و اگه واقعا تسلیمش بشم چی ؟
لوهان کمی سمت بکهیون خزید و شونه هاش رو گرفت و مجبورش کرد بهش نگاه کنه.
-بک چیزایی که میگی ،تو مطمئنی تمام اینا مثل چمیدونم یه سندروم استکهلم کوفتی نیست واون مجبورت نمیکنه بخاطر پاره کردن قراردادتون بهش فکر کنی اون مجبورت نمیکنه که ...
-نه ... حالاکه قراردادی وجود نداره باعث میشه بهتر بتونم بهش فکرکنم لو و اون ...اون یه جورایی روم تاثیر داره ،روزای اولی که اومده بود توی بانک بهش خیلی احترام میذاشتم . مثل رئیس قبلی نبود از بالا بهمون نگاه نمیکرد ، میگفت اونم مثل همه ماهاس و میخواد تو سالن اصلی باشه و..من نمیدونم لو فقط اون باهام خوبه خیلی خوبه و من فقط ... من فقط میترسم لو ..نمیدونم باید چیکار کنم.
حرفهای پر از نگرانی و تردید لوهان با صدای قاطع بکهیون نصفه موند و باعث شد پسر مو طلایی عملا لال بشه ،چیزهایی هم که از بین لبهای بکهیون بیرون اومده بود زیادی شوکه کننده بود و لوهان یکم زمان لازم داشت تا تحلیلشون کنه و صدای فریادش توی اتاق بپیچه.
-صبر کن الان چی شد ؟! چه فاکی؟بک ...خدای من تو ...تو ازش خوشت میاد ؟
بکهیون شوکه به لوهان خیره شد .
-نه! این درست نیست.
لوهان نیشخند زد و با خباثت بالشت توی دستش رو توی سر بکهیون کوبید و با ذوق جیغ کشید.
-چرا هست عوضی تو داری عاشقش میشی.....لعنتی توله پاپی کیوتمون عاشق شده
-نه لوهان ..دارم میگم نه ..
بکهیون با حرص از ذوق لوهان بالشتی که عملا نابودش کرده بود رو توی سرش کوبید و قبل از اینکه هر کدوم بفهمن چه خبره استارت جنگ بالشت زده شده بود و خونه با صدای خنده و جیغ هاشون روی هوا رفته بود.
YOU ARE READING
Trust Me 🌻
FanfictionTrust Me 🥂 Couple:Chanbaek,Hunhan Gener:Angest,Romance,Smut 🔥بیون بکهیون پسریه که بخاطر بدهی زیاد خواهرش به بانک که حالا پرداخت قسط هاش به دوش اون افتاده، تقریبا بجز خونه ای که توش زندگی میکنه هیچی نداره و دنبال یه راه نجاته حتی اگه اون راه خودکشی...