سلاممم...خب بچهها من بازم باید بگم که دارین بهم کمتوجهی میکنین و اگه این روالو پیش ببرین من ناراحت میشم و دیر دیر آپ میکنم :(((
پس اگه دوست دارین زود زود آپ کنیم با من مهربون تر باشین
.
.
.Taehyung's pov
به جرئت میتونم بگم که تا حالا هیچکی اینقدر با احساس منو بغل نکرده.... جوری که اون توله خرگوش بامزه بهم چسبیده بود باعث پرواز پروانههای داخل شکمم میشد و خودم هنوز معنی این حسمو نمیدونم و تنها چیزی که میدونم اینه که من دیگه تنها نیستم و حالا یه انگیزه برای زندگی دارم. حالا کسی رو دارم که خوشحالش کنم و اونم بهم عشق و محبت بده. درحالیکه دستاشو دور شکمم حلقه کرده بود و سرش روی سینم بود با صدای عسلیش پرسید
-تهیون...تو کوکی رو دوست داری؟
صداش میلرزید و انگار از جوابم مطمئن نبود.
-اره عزیزم...من دوستت دارم بانی...
با شنیدن جمله ی نسبتاً محبت آمیزم حلقه ی دستاشو از دور کمرم باز کرد و بعد از عقب نشینی روی پاهام نشست و صورتشو جلو اورد و با چشمای درشت و قهوه ایش به صورتم خیره شد. انگار میخواست بفهمه که به اندازهی کافی باهاش صادق بودم یا نه. غافل از اینکه جوری که اون روی رونهام و جایی نزدیک لگنم نشسته بود باعث میشد قلبم محکم خودشو به در و دیوار سینم بکوبه. آخه اون دیگه یه بچه خرگوش واقعی نبود! محض رضای فاک اون یه پسر فوقالعاده جذاب بود! اونم از نوع عضلهایش! سعی کردم خودمو کنترل کنم. تهیونگ اون خیلی معصومه! خودتو کنترل کن! اون یه بچه خرگوش معصومه! اون معصومه! نمیخواستم خودمو مضطرب نشون بدم آخه محض رضای خدا اون بچه خرگوش هیچ ایدهای نداره که داره با قلب تنها و بی جنبهی من چیکار میکنه.
-چ...چیه کوکی؟ چرا اینجوری نیگام میکنی؟
-تهیون کوکی رو چقد دوست داره؟
بالاخره چیزی که تو ذهنش بود و روی زبونش آورد
-خیلی...خیلی زیاد... نمیتونم بگم چقدر...
گوشاش رو به جلو ایستاده بودن و من میتونستم بفهمم که چقدر داره به حرفام توجه و فکر میکنه و سکوتش باعث میشد بفهمم که اصلا متوجه نمیشه.
-خب مثلا اندازه ی چند تا هویج؟
به معیار اندازهگیری بامزش خندم گرفته بود. اون فکر میکرد هویج برای منم به اندازه ی خودش خیلی مهمه. خرگوش خنگ!
-مثلا اندازهی تعداد زیادی هویج...از اونایی که تو یخچالن خیلی بیشتر...
با شنیدن حرفم گوشاش بالا و پایین پریدن و بعدش من تونستم زیباترین لبخند دنیارو ببینم...یه چیزی راجع به لبخند کوکی با بقیه لبخندا فرق داشت...اونم اون دندونای خرگوشیش بودن که به شیرین ترین حالت ممکن مشخص میشدن و من اون لحظه دوست داشتم همهجاشو ببوسم و گاز بگیرم!
ESTÁS LEYENDO
My Naughty bunny (Vers)
Fanficبه اکلیلی ترین بوک واتپد خوش اومدین... 🌈.🌈.🌈.🌈.🌈.🌈.🌈.🌈.🌈.🌈.🌈.🌈.🌈.🌈.🌈 غرق دیدن اخبار بود که با حرکت عجیب و جدید کوکی شوکه شد. اون خرگوش کیوت و دوست داشتنی از روی زانوش بالا رفته بود و حالا داشت پایین تنشو محکم به زانوی تهیونگ میکوبید و...