جیسونگ خمیازهای کشید و عروسک جغد رو محکمتر بغل کرد.بی حوصله به صفحه تیوی نگاه میکرد درحالی که متوجه هیچی نمیشد.ذهنش درگیر بود. درگیر زندگی، چان، مینهو. از وقتی چان وارد زندگیش شده بود، همه چیز عوض شده بود. دیگه مدام سمت کلاب نمیرفت، کمتر سیگار میکشید و شیطنت نمیکرد. حس میکرد حتی حالش هم بهتره شده. چان مردی بود که هر کسی آرزوش رو داشت. نیازی نبود جیسونگ بگه بهش نیازداره، بنگچان همیشه کنارش بود.پشت سرش کافی بود برگرده تا بتونه ببیندش.اما یه بخشی از جیسونگ بی تاب وبی قرار بود. دلتنگ مینهو بود. هنوز رایحه عطرش رو از روی کاپشنی که اون شب روی دوشش انداخته بود حس میکرد. مینهو هنوز هم مثل گذشته بود.مثل گذشته نگاهش میکرد، مثل گذشته بهش اهمیت میداد. اون هنوز توی اعماق وجود برای مینهو احساس خرج میکرد.دلش میخواست مثل روزهای گذشته، وقتی از مینهو دلخوره، بره توی اتاقش و بغض کنه، بعد مینهو دراتاقش رو باز کنه، بیاد بغلش کنه و بگه
" هیونگمتاسفه کوچولو"
ولی مینهو نمی اومد. اون در باز نمیشد. و قرار نبود بغلش کنه. این غمگین ترش میکرد.
-ببخش عزیزم. تماسم کمی طول کشید.
چان درحالی که گوشیش رو روی میز میگذاشت گفت وبه سمت جیسونگ اومد.کنارش نشست و جسمشرو توی بغلش کشید.
-پسرمنچرا انقدر بی حوصلهس؟
چان با مهربوپن ترین حالت گفت و روی موهای جیسونگ رو بوسید. جیسونگ خودش رو بیشتر توی اغوشش فرو کرد.
-چرا تلفنت اینقدر طول کشید؟ من گشنمه.
چان گونهاش رو بوسید و خندید.
-تماس کاریِ دیگه. میخوای یه چیزی سفارش بدیم؟
جیسونگ اهوم آرومی گفت و از آغوش چانبیرون اومد.
-از وقتی که نونا وبین هیونگقرار میذارن همش من از خونه پرت میکنن بیرون! آسایش ندارم.
نق زد و به بدنش کش وقوسی داد. چان با خنده از جا بلند شد و به سمت تلفن رفت.
-واسه من که بد نیست. دوست پسر خوشگلم همهاش پیشمه و میتونم جای جای تنش و ببوسم.
پسرکوچیکتر خندید و کوسن رو به سمتش پرت کرد.
-فرصت طلب.
پیش از اینکه چان جوابی بهش بده صدای زنگ موبایلش بلند شد. شماره ناشناس بود.
-بله؟
-جیسونگ..
با شنیدن اون صدای خش دار و پر درد قلبش فشرده شد اما نتونست چیزی بگه.
-جی..سونگ..
صدای خنده دردمندی رو میشنید. از جا بلند شد و بی اختیار لب زد.
-خوبی؟
-د..درد دارم...دلم..ب.برات تنگ شده..
قلبش فشرده شد و نفهمید کی و چطوری چشاش پر از اشک شدن.صدای بوق ماشین و همهمه میشنید.
YOU ARE READING
𝖪𝗂𝗌𝗌 𝗈𝖿 𝖣𝖾𝖺𝗍𝗁
Fanfiction-کامل شده- مینهو با رفتنش همه چیز رو خراب کرد. رابطه دوستیش با اون جمع شاد، صمیمیتش با جیسونگ..مهم تر ازهمه..زندگی جیسونگ ! مینهو با رفتنش کبریت انداخت به باروت قلب سوخته جیسونگ..و باعث شد اون تبدیل بشه به کسی که هیچکس توی خواب هم نمیدید. حالا مینه...