دستکشهاش رو از دستش درآورد تا راحت تر کاپ رو توی دستاش بگیره. به خاطر بارونی که صبح باریده بود دمای هوا پایین به نظر میرسید.بازم توی پارک جمعیت زیادی نبود. فقط چند بچه و پیرمرد.
-آخرش سرما میخوری.
بلافاصله کاپشن گرم مینهو دور شونههاش قرار گرفت. بدون حرف به فوت کردن محتویات داغ توی لیوان ادامه داد.
-دستت و بیار جلو.
مینهو به آرومی گفت وکنارش روی نیمکت نشست. جیسونگ دستش رو جلو برد.
-مشتت وباز کن.
مشتش که باز شد مینهو چند شکلات فندقی رو توی دستش انداخت.لبخندش پررنگ بود، جیسونگ میتونست توی اون لبخند حل بشه.
-کی اینارو گرفتی؟ بزار یکی رو امتحان کنم.
اروم گفت و کاپش رو روی نیمکت گذاشت. وقتی شکلات رو وارد دهنش کرد چشماش رو از خوشمزگی بست.
-خوشمزست..
مینهو فقط به لبهای غنچهای و نوک بینی سرخ از سرماش نگاه میکرد. غیرواقعی به نظر میرسید که انقدر راحت بعد از چندسال کنارهم نشستن.به جیسونگ گفته بود این رو میخواد. میخواد که بازهم کنارش باشه و از اون مراقبت کنه. میخواد از فرصتی که بهش داده شده نهایت استفاده رو بکنه. حق با جیسونگ بود. اون ها یک مینهو و جیسونگ دیگه بودن. نه اون دونفر.
جیسونگ دیگه اون پسر احساساتی و آسیب دیده نبود و مینهو، حالا برگشته بود و سودای نقاشی براش دور تر از همیشه به نظر میرسید. یه روزی تمام هست و نیست خودش رو وسط گذاشت تا بره دنبال هدفش. بهش که رسید تازه فهمید در ازای اون هدف چه چیزی از دست داده. احساسات معصومانه جیسونگ رو از دست داده بود.
-دیگه نمیتونی با دستت کارکنی؟
جیسونگ بی هوا پرسید و کمی از کاکائو داغش خورد. مینهو به دستش خیره شد.دکتر بهش گفته بود حالا حالا ها باید به خودش استراحت بده تا بتونه وضعیت دستش رو توی حالت مطلوب نگه داره.
-فکرنکنم تا مدت طولانی بتونم، باید اول جلسات فیزیوتراپی رو تموم کنم.
نگاهش هنوز به دستش بود. برای یک نقاش این سخت ترین چیز بود. مثل اینکه یه بالرین به خاطر یک صانحه نتونه برقصه یا یک خواننده دچار مشکل حنجره بشه. این واقعا سخت بود.
-خیلی ازش کار کشیدی.
مینهو دست به سینه شد و لبخند محوی زد.
-یه جورایی..به طور مداوم و بی وقفه..حتی گاهی شب ها نمیخوابیدم..یادمه یه بار برای یه پروژه که استادم بهم محول کرده بود دو روز نخوابیدم. آخراش دیگه واقعا مثل مرده ها به نظر میرسیدم و بعد از فارغ التحصیلی هم بلافاصله اقدام کردم برای ادامه تحصیل.
YOU ARE READING
𝖪𝗂𝗌𝗌 𝗈𝖿 𝖣𝖾𝖺𝗍𝗁
Fanfiction-کامل شده- مینهو با رفتنش همه چیز رو خراب کرد. رابطه دوستیش با اون جمع شاد، صمیمیتش با جیسونگ..مهم تر ازهمه..زندگی جیسونگ ! مینهو با رفتنش کبریت انداخت به باروت قلب سوخته جیسونگ..و باعث شد اون تبدیل بشه به کسی که هیچکس توی خواب هم نمیدید. حالا مینه...