جیسونگ همیشه فکر میکرد. به همه چیز. برخلاف همه که فکرمیکردن در لحظه زندگی میکنه و هیچی براش مهم نیست، اون فقط تلاش میکرد بجنگه و محکم باشه. پس یه نقاب بیخیال و خشن برای خودش انتخاب کرده بود. درحالی که هنوزم نیاز به توجه ومحبت ومراقبت داشت.
شاید برای همین همیشه به هیونجین حسادت میکرد. دوستش خوب میتونست بروز بده که توجه میخواد؛ اما جیسونگ بلد نبود و البته حس بدی میگرفت از ابرازش. پس وانمود کرد همه چیز برای همیشه خوبه واگر نبود؟ جیسونگ تحملش میکرد تا بتونه توی وضعیت بهتری قرار بگیره اما..گاهی نمیشه تحمل کرد. تحملش هیچ کمکی بهش نمیکنه.
-جیسونگ...معذرت میخوام.
-بابت چی؟
به سمت مینهو برگشت.
نیم ساعت قبل به خاطر مسخره ترین چیز ممکن باهم بحثشون شده بود.-نمیخواستم عصبانی بشم، فقط..از نظرم غیر منطقی بود که فکرکنی به خاطر سیو کردن اسمت بدون هیچ ایموجی..یعنی که..بهت اهمیت نمیدم ..چون اینجوری نیست.
جیسونگ سکوت کرد. یه چیزی اذیتش میکرد که نمیتونست چجوری بیانش کنه.
- مسئله اسمم نیست.. من ..ببین میدونم..که داری تلاش میکنی..که داری تمام توانت رو میذاری تا جبرانش کنی، که بهم نشون بدی ولی..یه چیزی هست..
مینهو با وحشت نسبی و مشهودی جلورفت ونگاهش کرد. جیسونگ مضطرب به نظر میرسید.
-نمیتونم هیونگ..نمیتونم عمیق حسش کنم...نمیتونم عمیق خوشحال باشم..نمیتونم عمیق..عاشقت باشم.. شاید اگر جیسونگ دبیرستانی بودم الان بیشتر از قبل عاشقت میشدم اما..الان..نمیتونم..من فقط، نمیتونم حس کنم که چجوری..فقط..فقط میدونم نمیتونم عمیق دوستت داشته باشم اما دوستت دارم..نمیدونم چه بلایی سرم اومده.
مینهو لرزش صدای پسر رو به وضوح میشنید. چشماش پر شده بودن. پیش از هرکاری بغلش کرد وکمرش رو ماساژ داد.
-آروم باش باشه؟ من به همهاش گوش میکنم.
مینهو ترسیده بود. درواقع خوب میفهمید که منظور جیسونگ چیه. احساسات گاهی ترک برمیدارن. وقتی عدم اعتماد مثل یک سم آروم آروم روی احساسات میشینه، دیگه مثل قبل نمیشن.
-معذرت میخوام.
جیسونگ با بغض گفت ومینهو بغلش کرد. نمیدونست باید چیکارکنه. شاید واقعا دیر برگشته بود. شاید واقعا برای شروع دیر بود.
-تقصیرتونیست..
لبخند غمگینی زد و روی موهای جیسونگ رو بوسید.
-هیونگ..
جیسونگ به آرومی عقب اومد..نگاهش اشکی بود.
مینهو فکرمیکرد که چقدر شبیه جیسونگ نوجوون شده.-چیزی نگو جیسونگ. اگه بگی این ونمیخوایومیخوای بری هم..سعی میکنم درک کنم..من قلبت وشکستم و اعتمادت دو خدشه دار کردم..من..
YOU ARE READING
𝖪𝗂𝗌𝗌 𝗈𝖿 𝖣𝖾𝖺𝗍𝗁
Fanfiction-کامل شده- مینهو با رفتنش همه چیز رو خراب کرد. رابطه دوستیش با اون جمع شاد، صمیمیتش با جیسونگ..مهم تر ازهمه..زندگی جیسونگ ! مینهو با رفتنش کبریت انداخت به باروت قلب سوخته جیسونگ..و باعث شد اون تبدیل بشه به کسی که هیچکس توی خواب هم نمیدید. حالا مینه...