امان از شانس بد! تهیونگ بین دخترای خوش اندام و خوشچهره ای که با حرکاتشون هوش و از سر هر مردی میبردن مورد توجه یکی از همون افراد قرار گرفته بود... همهی حرکاتش با چاشنی ترس و استرس همراه بود ولی همچنان سکسی به نظر میرسید. مرد سیاهپوست و کچل رو به سونگ گفت:- he's so hot....i want him..(اون خیلی هاته میخوامش)
- he's all yours sir! (به شما تعلق داره آقا)
تهیونگ بدون توجه به مردی که ساعتها بهش خیره بود میرقصید و تن زیباشو به نمایش میزاشت ولی وقتی با اشاره ی چند نفر مجبور شد متوقف شه تک تک سلولهای بدنش یخ بست. اون چند نفر بهش نزدیک شدن و به طرفی کشوندش.
-اقای جیسون ازت خوشش اومده سعی کن استریپر خوبی باشی و راضیش کنی!
-م..منظورتون چیه؟
-به زودی متوجه میشی...
تهیونگ با داد و فریاد توسط دو مرد غول.پیکر به سمت اتاقای ویآیپی کشیده میشد و به نظر نمیرسید هیچ اختیاری از خودش داشته باشه.
-عوضیا! منو بزارین زمین!
وقتی محکم روی تخت پرت شد تازه فهمید که قراره دقیقا چه نوع سرویسی به مرد سیاهپوست رو به روش که مشغول باز کردن کمربندش بود بده.
وقتی شلوارشو از پاش خارج کرد به طرف تهیونگ رفت و چونشو با یه دست فشار داد
- you're so beautiful for a boy!(برای پسر بودن خیلی خوشگلی)
-چی میگی عوضی؟؟
تهیونگ با خشم غرید... اینجور نبود که تهیونگ انگلیسی متوجه نشه ولی به طرز احمقانه ای حرفای مرد براش نامفهوم و احمقانه بودن. با سیلی محکمی که خورد به خودش اومد. تهیونگ احمق نبود میدونست که زورش به اون مرد نمیرسه و با جیغ و داد کردناش نمیتونه کاری رو از پیش ببره. پس فقط پاشو بلند کرد و محکم به وسط پای مرد کوبید.
- little piece of shiiiiit!!!!
مرد غرید و به سمت در رفت و اون لحظه تهیونگ میدونست که این دفعه قطعا به فاک رفته.
چند دقیقه بعد اون مرد باز اونجا بود ولی این دفعه تنها نبود.
-معلوم هست داری چه غلطی میکنی؟؟ مثل الاغ جفتک میندازی اره؟ اینجور نمیشه! من درستت میکنم وی!
جانگکوک که حالا موهای لخت مشکیشو به طرز نفس گیری با کش بسته بود غرید و به سمت تهیونگ رفت و سیلی محکم و دردناکی به صورتش زد. میشه گفت که سیلی اون حتی دردناک تر هم بود.
تهیونگ با لکنت التماس کرد:
-خواهش میکنم....التماس میکنم...من نمیتونم...
-خفه شو وی! دهن فاکیتو ببند تا زبونتو از حلقت بیرون نکشیدم!!
مرد انگلیسی که خیلی منتظر مونده بود با بی حوصلگی داد زد:
YOU ARE READING
I wanna be your slut! (Kookv)
Fanfictionوقتی عشق یه مرد متأهل تهیونگو به مسیر خطرناکی میبره... 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 بخشی از داستان: -جدیدا خیلی از اون بار خوشت اومده.... کدوم یکی از استریپراش چشتو گرفته؟ -ته...حق با یونگیه.... این همه جا! اگه امروز بریم سومین بارمون میشه...