نامجون برای تحریک کردن جانگکوک گفت ولی جانگکوک با بیخیال ترین صورت دنیا خطاب به تهیونگ گفت.-لباستو بزن بالا...
تهیونگ که تقریبا مطمئن بود که قراره به چه عذابی دچار بشه با شرمندگی خطاب به جانگکوک پرسید:
-نمیشه انجام ندیم؟
-نه! گفتم لباستو بزن بالا!
-لوس بازی درنیارین! مرد باشین و از تخماتون استفاده کنین!
جین که به طرز احمقانهای با حرفای دوستپسرش نامجون با خندیدنش آژیر میکشید تأیید کرد.
-پسر این قراره از پورن هابم بهتر شه! جئون فاکینگ جانگکوک میخواد نیپلای یه پسرو مک بزنه... او فاک...از همین حالا هورنیم !
-خندههات رو مخمه جین... خیلی خوب دهنتو باز کردی میخوای برنامرو عوض کنیم به جاش دهن تو رو به فاک بدم؟
جانگکوک با نگاه تیزش خطاب به جین گفت و باعث اعتراض نامجون شد.
-یاااا !!
-اگه تا یه دقیقه ی دیگه بازم صدای خنده های فاکیش بیاد قول میدم به جفتتون تجاوز کنم!
-جووووون...
-کودنا !
جانگکوک غرید و رو به روی پسر مظلومی که با عذاب تمام لباس سفید و نازکشو تا گردنش بالا کشیده بود و محکم گرفته بودش؛ قرار گرفت.
با دیدن استرس تهیونگ و دونه های عرق که با سرعت زجر آوری روی پیشونیش میریختن پوزخندی زد و تن پسر و به دیوار تکیه داد.
-عه بچه ها...نگین که قراره سر پا انجامش بدین...
-جین درست میگه میتونین روی کاناپه دراز بکشین..
تهیونگ از اینکه جانگکوکو روی خودش تصور کنه اونم در حال لیس زدن به سینه هاش زیر دلش میپیچید و به سختی نفس میکشید.
-هوسوک این احمقا منتظر تعارفن؟!
جکسون با کجخلقی ادامه داد:
- شت دیکم خوابید! زود باش جئون فاکر!
جانگکوک با بیحوصلگی لیوان مشروب روی میزشو سر کشید و تهیونگو با یه ضربه روی کاناپه انداخت و خودشم روش قرار گرفت. تهیونگ بدون هیچ حرفی سرشو روی کاناپه گذاشت ولی حالا هیچ دیدی به صورت جانگکوک که درست جلو سینش قرار گرفته بود نداشت. برخورد نفسای داغ مرد به نیپلای حساس تهیونگ دیوونه کننده بود و باعث شده بود سفت بشن.
جانگکوک نمیتونست ببینه تهیونگ چشماشو با خیال راحت بسته و تنها کسی که قراره تحریک و خجالت زده بشه خودشه پس سر پسر و بلند کرد و بعد از گذاشتن کوسنی زیر سرش توضیح داد:
-نمیخوام این صحنرو از دست بدی...باید ببینی...
جانگکوک گفت و ثانیهی بعد لبای داغش نوک سینهی تهیونگو احاطه کرده بود. تهیونگ از حس این برخورد داغ پلکاشو روی هم فشار داد و نفس عمیقی کشید و سعی کرد به خودش مسلط باشه ولی جانگکوک با گاز گرفتن نیپلش بهش فهموند که باید چشماشو باز نگه داره....
YOU ARE READING
I wanna be your slut! (Kookv)
Fanfictionوقتی عشق یه مرد متأهل تهیونگو به مسیر خطرناکی میبره... 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 بخشی از داستان: -جدیدا خیلی از اون بار خوشت اومده.... کدوم یکی از استریپراش چشتو گرفته؟ -ته...حق با یونگیه.... این همه جا! اگه امروز بریم سومین بارمون میشه...