تهیونگ صادقانه جواب داد:
-همینطوره....
- ولی من میخوام بهت نشون بدم که لذت واقعی چه جوره! میخوام بهشتو با چشمای فاکیت ببینی!
با شنیدن جمله ی مرد بدنش لرزی رفت و با صدایی لرزون و نامطمئن جواب داد:
-پس بهم نشونش بده...
جانگکوک با فشردن گردن پسر دوباره لبهاشونو به هم رسوند و لبهای پسر رو خیلی سخت میبوسید. تهیونگ عاشق بوسههای مرد بود حرکت دستش پشت گردن تهیونگ و حرکت آروم لبای خیس و داغش باعث میشد تنش گر بگیره. اما این دیگه برای تهیونگ کافی نبود پس دستشو پشت کمر مرد رسوند و اونو به خودش چسبوند. و اون لحظه داشت به این فکر میکرد که چقدر کمر مرد مورد علاقه و بی رحمش باریکه و چقدر به حرارت تنش نیاز داشته.
با بیقراری بین بوسشون گفت:
-من..من..بیشترشو میخوام... لطفاً...
خطاب به جانگکوک گفت و به لباش که از شدت بوسههای تهیونگ رو به سفیدی بودن خیره شد.
-فعلا نمیتونم...این دمو رو داشته باش تا وقتی جفتمون براش آماده شدیم...
-ولی من آماده ام آقا...
جانگکوک به پسر بنفش و بیقرارش لبخندی زد و با نوازش کردن موهای پشت سر و گردنش گفت:
-ما هیچکدوممون قبلاً تجربش نکردیم... بابایی دوست نداره پسر تخسش آسیب ببینه خب!؟
تهیونگ سرشو پایین انداخت دستشو به گونه های قرمز و سوزناکش رسوند... انگار تازه فهمیده بود مردی که بوسیدتش همون کسی بوده که گونههاشو سرخ کرده...
جانگکوک که متوجه ی حرکاتش شده بود با لحن غمگین و دلجویانهای گفت:
-میخوای بوسش کنم خوب شه؟
خودشم نمیدونست ولی وقتی که مرد با اون لحن بچه گونه باهاش صحبت میکرد حس میکرد بچهترین آدم روی زمینه...حس میکرد باید خودشو لوس کنه،بهونه بگیره یا گریه کنه... این احساس از کجا نشأت میگرفت؟ مرتب این سوال و از خودش میپرسید ... انگار کودک درونی داشت که سالها بهش بی توجه بود ولی حضور مرد کنارش باعث میشد کودک بیقراری کنه و خودشو نشون بده.
-چرا بغض کردی کوچولو؟...
جانگکوک با دستش چونه ی تهیونگو بلند کرد و از نزدیک به چشمای خیسش زل زد:
-ته ته کوچولوی بنفش من نمیخواد با باباییش حرف بزنه؟
با دیدن سکوت تهیونگ لباشو با طمأنینه روی گونههای پسر گذاشت و نوبتی بوسید.
-تو نباید بابایی رو عصبانی کنی پسرم...باشه؟ نمیتونم بگم بازم کتکت نمیزنم...خودت سعی کن کتک نخوری...
YOU ARE READING
I wanna be your slut! (Kookv)
Fanfictionوقتی عشق یه مرد متأهل تهیونگو به مسیر خطرناکی میبره... 🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 بخشی از داستان: -جدیدا خیلی از اون بار خوشت اومده.... کدوم یکی از استریپراش چشتو گرفته؟ -ته...حق با یونگیه.... این همه جا! اگه امروز بریم سومین بارمون میشه...