part 11(بوسه)

2.1K 355 99
                                    


تهیونگ با دیدن جانگکوک تو اون حالت قلبش گرفته بود و به دلایل نامشخصی نسخه‌ی زورگو و بی‌رحم و سرخوش مرد رو ترجیح می‌داد.

-چی شده آقا...چی انقدر اذیتتون می‌کنه؟.

-اون‌‌‌ داره بهم خیانت می‌کنه تهیونگ...

-مگه شما هم ...

-قبلا با کسی نمیخوابیدم... دوسش داشتم فکر میکردم بعد کشته شدن همسرم بالاخره کسی رو پیدا کردم که رو زخمام مرهم بزاره ولی همه چی اونجوری که فکر میکردم پیش نرفت... وقتی فهمیدم داره چیکار می‌کنه با خودم گفتم خیلی پیش نمیره...ولی دیگه مثل قبل دوسش نداشتم..سر خودمو گرم کردم....فکر نمی‌کردم از همکارش حامله شه...

تهیونگ با چشمای گردش به صورت جانگکوک و حرکات لباش خیره بود و اون لحظه داشت به این فکر میکرد که همسر مرد با مرگ طبیعی نمرده... اون کشته شده.. ولی چطور؟ اون مرد چقدر آسیب دیده...آیا میتونست حالشو بهتر کنه؟

-خدای من آقا...چطور می‌تونه به کسی مثل شما خیانت کنه؟

جانگکوک با لبخندی فریبنده و چشمایی که دنبال سرگرمی بودن به چهره‌ی بامزه و کنجکاو تهیونگ خیره شد و گفت:

-مگه کسی مثل من چه جوریه؟

-هیچی .. فقط واسه آدم بودن زیادی جذابین...

-تا حالا خودتو تو آیینه دیدی بچه؟

گونه‌های پسر کوچیکتر گل انداخت و برای چند لحظه هرچی توی ذهنش بود رو به زبون آورد.

-بیخیال آقا یه نگاه به هیکلت ب...شت!

تهیونگ که تازه متوجه ی شده بود چی گفته حرفشو خورد‌.

-چرا باز قرمز شدی؟

-امم...فقط به اینکه تو این موقعیت‌ باشیم عادت ندارم...

جانگکوک آروم جاشونو عوض کرد و پسر رو زیر خودش قرار داد و روش خیمه زد... قلب تهیونگ برای این نزدیکی زیادی ضعیف بود. نمیتونست مستقیما به چشماش نگاه کنه چون محض رضای خدا اون مرد عضله‌ای و جذاب الان روی بدنش قرار گرفته بود و با چشمای تیزش صورت تهیونگو رصد میکرد پس نگاهش و از مرد دزدید.

وقتی لبای لطیف جانگکوک روی پیشونیش قرار گرفتن نفسش برای چند ثانیه قطع شد و بدنش لرز خوشایندی کرد.

-چقد حساس! اگه جاهای دیگرو ببوسم چی میشه؟

انگشت اشاره ی جانگکوک روی لباش قرار گرفت و آروم روی سطح لبای گوشتی و خوش رنگ تهیونگ حرکت میکرد.

-مثلا اینجا.....

-آقا....

تهیونگ با سستی گفت و لحظه ی بعد با حرکت دستای جانگکوک به بغل خوابونده شد و جانگکوک رو به روش قرار گرفت.

I wanna be your slut! (Kookv)Where stories live. Discover now