part 19(دلت چی میخواد؟)

2.2K 364 93
                                    


.

بی‌هوا رفتنش دلیل نگاه‌های خشمگین مرد بود...آب دهانش و قورت داد و با حفظ آرامش به طرف مردی رفت که طبق معمول توی ست کت و شلوار و دست کشای چرم مشکیش خیره کننده و گرون به نظر می‌رسید و مشغول نوشیدن شرابش بود.

-اینجا چه غلطی میکنی؟

بی‌مقدمه پرسید و به صورت مضطرب تهیونگ خیره شد.

-دلم برات تنگ شده بود... بازم داری ازم دوری میکنی...دلیلشو نمی‌دونم...

-چرا فکر کردی اونقدری مهمی که من بیست و چهار ساعت روز و بهت فکر کنم؟! چرا فکر نمیکنی شاید یه کار فاکی دارم که از صدتا مثل تو مهم تره برام همم؟
دیگه باهات چیکار کنم تا انقد سرکش نباشی و بی‌اجازه بیرون نیای؟

تهیونگ چیزی نمی‌گفت فقط با چشمای براق که علتش گریه هاش بودن به مرد بی‌رحم رو به روش خیره شده بود تا اینکه کسی اسمشو صدا زد....

-ته!

جیمین و یونگی متعجب به تهیونگی خیره شده بودن که تو فاصله ی چند سانتیمتری جانگکوک قرار داشت. اونا احساس ناامنی میکردن ولی حس وفاداری و علاقه به دوستشون باعث شد جرئت به خرج بدن و جلو برن...

-تهیونگ! تو اینجا چه غلطی میکنی؟

تهیونگ با دستپاچگی مقابل چشمای متعجبشون جواب داد:

-توضیح میدم بچه ها آروم باشین...

-چه توضیح فاکی ای داری که بدی ؟ هیچ متوجه هستی که چند ماهه بی خبر غیب شدی و به دوستات هیچ خبر لعنتی ای از خودت ندادی؟ الآنم که اینجا پیدات کردیم! کنار این آقا...

جانگکوک زبونشو تو لپش چرخوند و با لحن سرگرم کننده‌ای گفت:

- ولی من باباییشم!

-آقا !

تهیونگ عاجزانه از شرم نالید. اون اصلا دوست نداشت که دوستای صمیمیش این وجه از شخصیتشو ببینن.

جیمین برخلاف جثه‌ی ریزش از خودش شجاعت نشون داد و به طرف جئون رفت و با کف دستاش به سینه‌ی مرد کوبید و سعی در هل دادنش داد ولی موفق نشد و مرد حتی تکون کوچیکی نخورد.

-باهاش چیکار کردی عوضی؟ هان؟؟

جانگکوک نیشخند صداداری زد و دستشو روی موهای پسر موطلایی به حرکت دروورد.

-اوخی! تهیونگ اسم این جوجه طلایی چیه؟ خوب چیزیه!

-اسمم به تو هیچ ربطی نداره مرتیکه!

جیمین با خشمگینانه به مرد توپید.

-جوش نزن کوچولو!

-من کوچولو نیستم!

جانگکوک که کل فضایی که پسرک موطلایی ایجاد کرده بود و سرگرم کننده میدید دستشو بلند کرد و با لودگی گفت:

I wanna be your slut! (Kookv)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant