لب پایینی تهیونگ رو بین دندونهاش گرفت. با شروعِ یکی از آهنگ های قدیمیِ Trey، اون گوشتِ نرمو آروم کشید و اجازه داد باسنش بین پاهای بازشده ی دوست پسرش به جلو حرکت کنه و نفس های عمیق شده ی تهیونگ رو داخل دهنش حس کنه.
خیلی آهسته زبونش رو روی لب پایینیاش کشید، سرشو به عقب متمایل کرد و همونطور که ازش دور می شد ، به پیست رقص برگشت.
البته نه خیلی دور ، نیاز داشت که تهیونگ کاملا بهش دید داشته باشه.چند وقتی می شد که اصولی می رقصید ، خیلی راحت وارد ریتم شد و اجازه داد بدنش ضرب آهنگِ موسیقی رو دنبال کنه.
نگاهش رو روی تهیونگ نگه داشت و همونطور که تمام بدنش رو روی بیت سنگینِ آهنگ میچرخوند، دستش روی سینه و شکمش کشید و قبل از اینکه دستش دوباره رو بدنش بالا برگرده، برای یک ثانیه اونو تا روی فاق شلوارش پایین کشید و اگر انگشت شستش به طور تصادفی پایین پیراهنش رو یکم بالا کشید و عضلات برجسته ی شکمشو به رخ کشید ، این اصلا تقصیر اون نبود.چشماش به هیچ وجه چشمای تهیونگ رو ترک نمیکردند.
اون آرنجهاشو به میز پشتش لم داده بود ، با جابهجا شدن روی صندلی رون هاش کمی بیشتر از هم باز شد و لب پایینش رو گاز گرفت. جونگکوک حس می کرد زیر نگاه خیره اش آتش می گیره.
زیرِ اون نگاه احساس هات بودن، زیبا و خواستنی بودن می کرد.اجازه داد باسنش به آرومی بچرخه ، دستهاش روی سینه و گردنش بالا برند، به بدنش اجازه داد موسیقی رو حس کنه ، چشماش هر از چند گاهی بسته بشه.
فقط خودشو رها کرد تا هر کاری میخواد انجام بده، میخواست تهیونگ بدونه که این برای اونه.چون همه اینها برای اون بود.
فقط برای تهیونگ نه هیچ کس دیگه.
همه ی اون مالِ تهیونگ بود.
فقط برای اطمینان از شفافیت بیشتر، سمتش برگشت و نزدیکش شد. خودشو بین پاهاش جا داد و دستهاشو به سمت روناش برد و همونطور که باسنشو هماهنگ با بیت حرکت می داد محکم اونارو فشرد.
لب پایینی تهیونگ زیرِ دندوناش محو شده بود ، دستش رو دراز کرد و پایین پیراهن جونگکوک رو کمی بالا کشید و شکمشو نمایان کرد تا بتونه بدون مانعی حرکت ماهیچههاشو موقع رقصیدن براش نگاه کنه.
چشمای تهیونگ بالا رفت تا دوباره تماس چشمی شونو برقرار کنه ، جونگکوک رونهای فشرده شده زیر دستهاشو کشید و تهیونگ رو تا لبه ی صندلیاش جلو آورد تا پایین تنه هاشونو به هم تماس بده.
وقتی هارد بودنِ تهیونگ رو از روی شلوارش احساس کرد ، هومی کشید. شاید برای اولین بار از زمانی که همدیگه رو می شناختند حسش کرده بود.
جدید و متفاوت بود و اون خیلی دوستش داشت.
دندونهاشو روی لب پایینش کشید، از این که تونسته بود اینکارو انجام بده، درونش احساس هیجان می کرد چون تهیونگ همیشه میتونست خیلی راحت اونو تحریک کنه ، حتی از اولین لحظهای که با هم ملاقات کرده بودند و جونگکوک اون فروشگاه رفاهی رو نیمه هارد شده داخلِ باکسرش ترک کرده بود.
موجی از اعتماد به نفس به سمتش روانه شد ، چون می دونست که نه تنها اونو هارد کرده ، بلکه اینکارو فقط با رقصیدنش انجام داده بود.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
𝐈 𝐅𝐨𝐫𝐠𝐨𝐭 𝐓𝐨𝐨 𝐁𝐫𝐞𝐚𝐭𝐡 | [𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯]
Фанфик•𝐒𝐮𝐦𝐦𝐞𝐫𝐲: تهیونگ دوباره ازش پرسید "پس به توافق رسیدیم اِنجل، هوم؟" جونگکوک حس می کرد داره صبرش رو از دست میده. سرشو بلند کرد و درِ جعبه رو بست. "باعث افتخارمه ، ددی." تهیونگ سمتش رفت ، چونه ی جونگکوک رو با انگشتش کمی بالا آورد و برای گذاشتن...