سلام به همگی
از اینکه «توهم» رو برای خوندن انتخاب کردیدازتون ممنونم. قبل از شروع فیک بایدیکسری نکات رو بهتون بگم.
اول اینکه: این فیک برای رنج سنی +٢١نوشته شده پس لطفا رعایت کنید و این حرفها. برای خودم نوشتن همچین فیکی بخاطر همچین مواردی سخت ولی بود چون خیلی توذهنم بودکه بنویسمش پس نوشتمش... حتی به آپ نکردنش بخاطر همین مسائل فکر کردم
ولی خب،اگر این رو میخونید پس یعنی به خودم این جرات رو دادم که آپ کنم (میدونم کلی تو چنل و مسیج بورد راجبش غر زدم پس دیگه اینجا نمیگم خیلی)
دوم اینکه: اگر خوندن فیکهایـی که مشکلاتی مثل «توهم» توشون بیان شده، مواردی که به بیماری هایـی مثل اسکیزوفرنی مرتبطن،براتون سخته یا امکان داره ذهنتون درگیر بشه و آسیب ببینید،این فیک رو نخونید.
سوم اینکه: داستان از زبان کاراکـترها نوشته میشه، بخشی از داستان که به
بکهیون مرتبطه، از زبان بکهیون و بخش دیگه داستان از زبان چانیول نوشته
شده. اگر فیک سیمیلار بات دیفرنت رو خوندید و فکر میکنید مشابه اون هست، باید بگم فقط ٢٠ %شبیه اونه. اینجا قرار نیست وقایع از زبان دو نفر بیان بشه (مگر مجبور باشم به بیان اون قسمت) و دید کاراکـترها رو نسبت به یک موقعیت بفهمیم. تنها چیزی که هست اینه که هر شخصیت داستان جداگونه خودش رو داره و خب، اون داستان از زبان خودش نقل میشه. به اینکه سوم شخص باشه هم فکر کردم ولی ادبیات داستان، این اجازه رو نمیده.
چهارم اینکه: شاید داستان جایـی تلخ باشه، شاید حس کنید که خیانت صورت گرفته، و شاید دوستش نداشته باشید ولی اگر دوستش نداشتید بهم نگید! چون من به سختی دارم این رو مینویسم و بگید خیلی خوبه و دوستش داشتم (خنده
خجالتی).
پنجم اینکه: برای آپ کردن و نکردنش خیلی شک داشتم و تصمیم گرفتم چون گـفتمش آپش کنم. پس من آپ میکنم و نظرات تک تکـتون رو هم میخونم ولی نکـته ای که هست اینه که برخلاف همیشه، من قرار نیست که کامنتهای مرتبط
به این فیک رو جواب بدم چون خب...این فیک اسماته و من از اینکه اسمات نوشتم خیلی خجالت میکشم و خب ... آره برام سخته! پس ذوق میکنم کامنتهارو بخونم ولی خجالت میکشم و جوابی نمیدم.
و اینکه،بریم داستان رو شروع کنیم.
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید
پ.ن: آپ فیک از هفته آینده شروع میشه و چون نوشتنش تموم شده، پشت سر هم آپ میشه مثلا هفته ای دو سه روز بستگی به مود من داره 🥲😅... اصرار زیاد باشه و استقبال، شاید یکروز درمیون و اینا
ESTÁS LEYENDO
Delusion (Completed)
Fanficهمه چیز خوب بود تا زمانیکه با زنانی که دوست داشتن ازدواج کردن ... یه ازدواج پر از عشق ... ولی از وقتی که توهم نفر سوم رابطه رو داشتن، زندگی سخت شد ... نفر سومی که حسش می‌کردن ولی وجود خارجی نداشت ... نفر سومی که فقط و فقط یک توهم بود ... «توهم» کلمه...
