"موقت"
سلاملکممممممم...
حالتون چطوره نفله هاا؟؟😍جینجر اینجاستتتت😎💛
اولا که شرمنده که آپ نیست قول میدم
زود آپ کنم پارت بعد رو...دوما که آوردمتون اینجا لیتل فریک نبینه
با هم حرف بزنیم...
چون میخواست بیاد جرتون بده من جلوشو گرفتم...😂آقا بذارید اینجوری بگم...
ردی تو ران تکلیفش تو ذهن ما معلومه...
یعنی اینکه سیر داستان و پایانش مشخص شدست...
حالا سر یه سری جاها با لیتل فریک اختلاف نظرای جزئی داریم...
ولی نقشه کلی داستان تو ذهنمونه و تکلیفش معلومه...این از این...
چیزی که میخوام بگم اینه که فکر میکنم اونقدر بوک مورد پسند شما نیست...🚶🏻♂️🚶🏻♂️🚶🏻♂️
یعنی خب حمایتا کمه...
و بیاید قبول کنید وقتی ما از طرف شما اونقدر انرژی که نیاز داریم رو نمیگیریم...
یکم ادامه کار برامون سخت میشه...🚶🏻♂️حالا من اینجام و میخوام ازتون بپرسم که به نظرتون چیکار کنیم که بوک بهتر شه؟
چیکار کنیم که بیشتر دوستش داشته باشید؟من خودم به شخصه ترجیح میدم شماها کامنت بذارید باهم بخندیم جای اینکه ووت بدید که همونم نمیدید😂💛
من واقعااااا کامنتاتونو دوست دارم...😂💛
ولی خب آنستلی نمیدونم که چیکار باید کنم...
شاید چون اولین بوکه اینجوریه...
شاید تجربمون کمه...
شاید قلممون بده...
نمیدونم😂🤷🏻♀️ولی هر چیزی که هست خوشحال میشیم بهمون بگید تا ما بوک رو بهتر و بهتر کنیم...
همین دیگه...
دوزتون دارم...
"جینجر"💛پ.ن: لیتل فریکم دوستون داره🍉🥑
YOU ARE READING
Ready to Run? [L.S] [Z.M]
Fanfictionهری: لویی تو حق نداشتی اینکارو باهام بکنی... چرا به من نزدیک شدی؟؟؟... چطور اجازه دادی چنین اتفاقی بیفته؟؟؟... چرا اینکارو باهام کردی؟؟؟... لویی: من نمیخواستم اینطور شههه... من میخواستم ازت دور شممم... من باید میرفتممم... من از همون شب میخواستم برمم...