کامل کف ون دراز کشیدم و نگاهم رو به سقف دوختم. دستم رو توی هوا بلند کردم و جلوی صورتم گرفتم. چند دقیقه با دقت و بدون پلک زدن به انگشتهام چشم دوختم. صدای کای رو از بالای سرم شنیدم:
ـ بیا... چت کرد.
ابروهام از تعجب بالا پریدن و با لحنی که انگار چیز مهمی رو کشف کرده باشم لب زدم:
ـ اینجا رو ببین، چه جالب! من پنجتا انگشت دارم.
ـ یانگمی مطمئنی توی مشروب قرصی چیزی ننداختی؟
صدای مشکوک کای بود که یانگمی رو بازخواست میکرد.
ـ آره بهش بگو. این خاک تو سرش دلش برای توی نفهم پر کشیده.
یانگمی با بهت لب زد:
ـ چی؟
صدایی از کای بلند نشد. بی تفاوت انگشتهام رو تکون دادم. چانگبین که دید اوضاع رو حسابی به هم ریختم، من رو از کف ون جمع کرد و روی صندلی نشوند. خمیازهی بلند بالایی کشیدم و کمی از چانگبین فاصله گرفتم. لبخند شل و وارفتهای زدم و خودم رو از پهلو روی پاهای چانگبین رها کردم. نرم بودن پاهاش بهم حس خوبی میداد. دستهام رو دور پاش حلقه کردم و لب زدم:
ـ غول نرم مهربون من.
ریتم آهنگی توی سرم پیچید که من با چشمهای بسته و لبخند بزرگ، بلند با آواز روی زبونم آوردمش:
ـ دلم تنگه غول نرم من. دلبر قلب... قلب سالم من رو ببخش از برای تو هرچی که بخوای میااااارم.
خندهها کم و زیاد میشد و کای انگار توی لک بود که لودگیم رو همراهی نکرد و یانگمی هم که حتی صدای خندههاش به گوشم نمیرسید.
ـ پرتقال بود... دلش تنگ پرتقال بود.
ابروهام از حرف جیسونگ توی هم رفتن:
ـ پرتقال نه. پرتقال دوست ندارم. هلو خوبه. دلم تنگه اِی هلوی من!
خندهها بیشتر شد و صدای مینهو رو از میونشون شنیدم.
ـ جیسونگ شی چیکار کنم؟
دستم رو توی هوا تکون دادم:
ـ این با کای امشب برنامه داره.
چشمهام رو باز کردم و چنگی به پای جیسونگ زدم و خیره شدم به چشمهای گرد شدهاش:
ـ بیا پیش ما!
لحن دستوریم تعجبش رو بیشتر کرد.
ـ وای فلیکس... وای از دست تو!
دوباره پای چانگبین رو در آغوش گرفتم و چشمهام رو بستم و موسیقی دیگهای رو با کلماتی که دوست داشتم به زبون آوردم. دقایقی گذشت تا میون خندهها و چهچه زدنهای من، صدای چانگبین بلند شه:
YOU ARE READING
- 𝗦𝗮𝘆 𝗦𝗼𝗺𝗲𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴 𝗔𝗻𝗴𝗲𝗹
Fanfiction「 منو با اسمهای مختلفی صدا میزنن؛ هیونجین، هوانگ، قاتل، شیطان، شکارچی! تو کدومو دوست داری؟ 」 ꪻ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍 - 𝖢𝗋𝗂𝗆𝖾 - 𝖣𝗋𝖺𝗆𝖺 - 𝖣𝖺𝗋𝗄 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗅𝗂𝗑 𝗨𝗽 : 𝖢𝗈𝗆𝗉𝗅𝖾𝗍𝖾𝖽 𝗢𝗿𝗶𝗴...