با قدمهای بلند خودش رو به سرویس بهداشتی رسوند و با عصبانیت در رو پشت سرش کوبوند.
جلوی روشویی ایستاد د دستهاش رو یه سنگ های سفید تکیه زد.
به سمت ایینه خم شد و غرید:
- پس داری چه غلطی میکنی؟
تنها چند ثانیه طول کشید تا نور های داخل ایینه به حرکت در اومد و چهره مرد ریز نقشی توی ایینه شکل گرفت.
- انقدر عجول نباش تهیونگ!
- عجول؟ توی لعنتی چند ماهه منو فرستادی اینجا تا اون رو زیر نظر بگیرم و با هر بار دیدن اون هاله لعنتیش...
مرد حرفش رو قطع کرد.
- فردا شب میارمش اینجا و دیگه لازم نیست مراقبش باشی. ماموریت جدید تو پیدا کردن کسیه که بتونه آزمایشات رو تحمل کنه!
به محض تموم شدن حرفش تصویرش از روی ایینه پاک شد.
لبخند کجی رفته رفته روی لب هاش شکل گرفت و تبدیل به قهقهه بلندی شد.
- کارت تمومه پارک جیمین!
YOU ARE READING
𝐖𝐢𝐧𝐠𝐬 𝐚𝐧𝐝 𝐌𝐚𝐠𝐢𝐜
Fantasy• خلاصه: جیمین یک ایدل سخت کوش و معروفه که فن ها بهش لقب فرشته رو دادن اما اون از ماهیت واقعی خودش بیخبره! از خون فرشته مهر و موم شده ای که نسل در نسل داخل خانوادشون منتقل شده تا به جیمین رسیده! و یونگی....جادوگری که قصد داره برای رسیدن به اهداف شو...