part 19

13 5 0
                                    

بی‌حوصله روی زمین نشست و مشغول دید زدن دیوارها شد. از صبح خبری از اون ویچر نبود و جیمین به هر دری زده بود تا خودش رو سرگرم کنه اما ناموفق بود.
جز وسایل ضروری زندگی هیچ وسیله دیگه‌ای توی اتاق جیمین و پذیرایی و آشپزخونه نبود و در اتاق ویچر و دو اتاق باقی مونده هم قفل بود.
از صبح کلی ورزش کرده بود و دنس آلبوم جدیدش رو تمرین کرده بود و دوبار دوش گرفته بود اما باز هم حوصله اش سر رفته بود.
با دیدن اشپزخونه فکری به سرش زد.
اون توی آشپزی افتضاح بود اما معجون‌های تقویتی معرکه‌ای درست میکرد.
لبخندی روی لب‌هاش نقش بست و به سمت اشپزخونه رفت.
وارد آشپزخونه شد و در حینی که دنبال یخچال می‌گشت آستین‌هاش رو بالا زد. دقت زیادی لازم نبود تا بفهمه هیچ یخچالی توی خونه وجود نداره.
چشم‌هاش رو توی حدقه چرخوند و به سمت کابینت‌ها رفت. توی کابینت اولی فقط شیشه‌های متعدد رنگی وجود داشت.
در کابینت رو بست و سراغ بعدی رفت.
همین که در کابینت رو باز کرد با ماری که روی طبقه پایینش بود مواجه شد.
وقتی متوجه شد مار حرکت نمیکنه به سرعت در کابینت رو بست.
با ترس در کابینت رو باز کرد که یه رون کامل گوسفند اونجا بود. درست روی قفسه و بدون هیچ سرمایی! کمی بو کشید اما هیچ بوی بدی از جانب گوشت نمی اومد و به تازه به نظر می‌رسید.
با چندش در کابینت رو بست و از آشپزخونه بیرون اومد. دیگه واقعا علاقه‌ای به دست زدن به وسایل اون ویچر لعنتی نداشت.
با صدای کوبیده شدن در به سرعت به سمت در دویید اما...

𝐖𝐢𝐧𝐠𝐬 𝐚𝐧𝐝 𝐌𝐚𝐠𝐢𝐜Where stories live. Discover now