با استرس دستی به کتش کشید و با لحن ناراضیای گفت:
- واقعا اینا لازمه؟
و به بالهای مصنوعیای که روی شونه هاش بود اشاره کرد.
جین لبخندی زد.
- میدونی که فنهات به تو لقب فرشته دادن پس ما خواستیم با این کانسپت توی آخرین روز تور سوپرایزشون کنیم.
جیمین چشمهاش رو بست و غر زد.
- تو که میدونی همیشه توی کتف و شونه هام احساس خستگی زیادی میکنم تحمل این بالهای سنگین هم اضافه شدن؟
جین ضربه ای به شونه اش زد.
- وقتشه.
و آسانسوری که روش ایستاده بود به حرکت دراومد.
ایرپاد توی گوشش چندتا بوق زد که نشون از شروع اهنگ میداد. ناچارا لبهاش رو از هم فاصله داد و شروع به خوندن اولین اهنگش کرد.
بالها اذیتش میکرد اما تمام سعیش رو میکرد تا توی حرکات رقصش تاثیری نداشته باشه و مثل همیشه بینظیر باشه. با تموم شدن اهنگ دوباره روی اسانسور رفت و منتظر شد تا با کمتر شدن نورهای استادیوم اسانسور پایین بره.
به محض اینکه از دید فنها پنهان شد دست برد و اون بالهای لعنتی رو درآورد.
جین به سرعت خودش رو به جیمین رسوند و گوشیش رو به سمت جیمین گرفت.
جیمین کتش رو دراورد و گوشی رو از جین گرفت.
با دیدن ترند شماره یک توییتر لبخندی زد.
#Jimin_is_an_angel
حالا شاید تحمل اون بالها ارزش داشت.
کت نقرهای رنگی که به سمتش گرفته شده بود رو پوشید و دوباره برای رفتن روی استیج اماده شد.
YOU ARE READING
𝐖𝐢𝐧𝐠𝐬 𝐚𝐧𝐝 𝐌𝐚𝐠𝐢𝐜
Fantasy• خلاصه: جیمین یک ایدل سخت کوش و معروفه که فن ها بهش لقب فرشته رو دادن اما اون از ماهیت واقعی خودش بیخبره! از خون فرشته مهر و موم شده ای که نسل در نسل داخل خانوادشون منتقل شده تا به جیمین رسیده! و یونگی....جادوگری که قصد داره برای رسیدن به اهداف شو...