*ارههه بلاخره گیر افتادی!!....

462 33 8
                                    

سئول کره جنوبی ساعت۱۱:۳۰ظهر  دادگاه دیوان عالی....
قاضی درحالی که چکشش را محکم به چوپ روی میزش میزد بلند فریاد زد :سکوت رعایت کنیدد~~~~....
و به ناگهان همگی ساکت شدن ق.ض :اقای جئون لطفا ادامه بدین ....
ج.ک: ممنون قربان، طبق ادعا های کذب وکیل مدافع شاکی و مدارک جعلی ایشون باید بگم موکل من هیچ سابقه بدی پیش مشتریانش نداشته شرکت B braiven همیشه حافظ سلامت بیمارانش و همیشه مشتریانش ارزیابی میکنه!!!... که ناگهان پی جینگ بدون اجازه قاضی بلند میشه میگه: قربان این اشتباه موکل من چیز خلاف این ثابت میکنه علاوه بر داروهای مرگاورشون به اونا تجاوز میکنن با این حرف پی جینگ قاضی دوباره چکشش به چوبش زد و گفت: اقای پی جینگ دلیلتون وارد نیست پ.ج: امااا؟! ق.ض: لطفا سرجاتون بشینید تا نگفتم بیرونتون کنن پی چینگ از بیچارگی اهی کشید کنار دوست و همکارش نامجون نشست....
جونگکوک از این درخواست قاضی پوزخندی پیروزمندانه به پی جینگ زد... یعنی بازم برده بود؟!....
ق.ض:لطفا سکوت کنید میخوام نتیجه جلسه بگم ..... طبق شواهد ذکر شده از طرف وکیل مدافع  شاکی و مجرم نتیجه به شرح زیر است: شرکت b braiven بیگناه طلقی میشود و این پرونده بسته خواهد شد خطم جلسه و صدای شتلق خوردن چکشش به میز یعنی تمام شدن جلسه است!!!......
جونگکوک......
اروم سر جام نشستم و با لبخند پیروزمندانه پی جینگ و اون دوست خنگش بدرقه میکردم و درعین حال به موکلم یعنی سونگ بوک نزدیک شدم در گوشش گفتم:دیدی بازم باخت !! س.ک:او اره تو همیشه کارت درسته پسر یادم باشه چکت برات بنویسم با این حرف بوک ناگهان پاشدم و کیفم برداشتم که برم ج.ک: اوو اون که حتما ازت میگیرمم س‌.ک: ۱۰۰٪ ،هی نمیای بریم نهار پیروزی مهمون من!! ج.ک: اهه نه انقدر خستم فقط میخوام برم خونه نه اخه خیلی سخت بود این پرونده (الان داشت تیکه مینداخت چون از عمد بلند گفت تا پی جینگ دوستش بشنون!!) س.ک: او اره راست میگی بروو برو به خوابت برس ج.ک: پس من رفتم ....
پی جینگ......
عصبی بودم انقدر که میخواستم قاضی بکشم بازم با اون پیر خرفت تبانی کرده بودن؟! ن.ج:هی خودتم یکی از اونایی ها!!! پ.گ:هان؟!ن.ج:چی خوب وقتی بلند فکر کنی همین میشه!! پ.گ:چی گفتی؟! ن.ج: اممم منظورم پیرخفت شامل خودتم میشه پ.گ:یاا هوس کتک کردی؟! من فقط تو دهه چهل سالگیمم ن.ج: میدونم اجوشیی؟!! پ.گ: اخ نامجونا اصلا حوصله شوخی ندارم ... و روم به موکلم دادم گفتم :اوو خانم لی من شرمندم نمیدونم چی بگم ل.ی:اشکال نداره اقای پی جینگ این جور ادما را فقط میشه یه ادم مثل خودشون شکستش بده بازم ممنون که تلاشتون کردین این گفت و یه تعضیم کوچیک کرد رفت پ.گ: اهه زن بیچاره وقتی دادگاه شروع شد کلی امید داشت بالاخره حقش میگیره... ن.ج: مابالاخره یه روز این کار میکنیم ...پ.گ: خیلی خوب فقط بیا بریم دفتر....
*ادمین
کنار وردیه دادگاه پر از خبر نگار و روزنامه نویس بود همه منتظر بودن بفهمند اخر این پرونده چی شد؟!!
همه مدام صدا میزد :اقای جئون ....اقای جئون؟! میشه بگید کی برنده شد؟! یه روزنامه نگار گفت:اقای جئون شرکت b braiven واقعا داروهای توهم زا میسازه؟!! تجاوز چطور؟!! جونگکوک که عاشق نقش بازی کردن و البته دراوردن حرص پی جینگ بود به سمت جمعیت رفت گفت:لطفا یکی یکی سوال کنید جواب سوال اولتون این بله باز هم من یعنی شرکت معروف دارو سازی کره برد و جواب سوال دومتون باید بگم خیر هیچ وقت این شرکت سعی بر ساختن دارو های مرگ اور نداشت و یا حتی تجاوز !!! این گفت دیگه تعلل نکرد سریع سوار ماشینش شد با یه پوزخند پی جینگ نامجون بدرقه کرد پ.گ: مردک روانی وکیل فاسد دقیقا جئون جونگکوک!!!
بعد از نیم ساعت رانندگی رسیدیم دفتر
ج.ی: اووو چیه کشتیاتون غرق شدن؟!
بازم باختین؟!
پ.گ: جین اصلا حوصله ندارم ولم کن ج.ی:هیونگ تورو خدا سر عقل بیا اخه چیه همش چسبیدی به پرونده های این شرکت از وقتی از دادستانی پوسان خلع درجه شدی همش عین اجوشیا شدی!! ن.ج: بیاا ببین داداشتم حرفم تایید کرد پ.گ:یااا یه بار نشده شما امید بدین بهم ج.ی: امید واهی کافی نیست هیونگ قبول کن ما از پسش بر نمیایم  پی جینگ نا گهان ایده ای به سرش زد البته اگر طرف قبول میکرد!!؟ پ.گ: پس میگردیم یکی اهلش پیدا میکنیم با گفتن این جمله از دهنم هر دوشون بلند گفتن:چییی؟!!!
پ.گ:یااا داد نکشین مگه کرید نشنیدید چی گفتم ج.ی:یعنی چی یکی اهلش پیدا میکنی پس من و نامجون این همه وقت اینجا شلغم بودیم ن.ج:یااا من با خودت قاطی نکناا!!! ج.ی: چی خوب میبینی که چی میگه نامجون چشماش تو حدقه چرخوند روش داد به پی جینگ...پ.ی:الان میغهمین گوشی من کجاس گوشیمم؟!!! ج.ی: یا داد نزد تو جیبت!! پ.گ: اهه این مرد روانی داره کاری میکنه عقلم از دست بدم ج.ی: کی را میگی؟! ن.ج: جئون میگه!! ج.ی: اون که همه میدونن تازه خوشتیپیش زبون زده همه وکیلاس حتی مردا!!! پ.گ: میشه یه مین ببندی دهنت!! گوشیم برداشتم و به همکار سابقم زنگ زدم پ.گ: الو .... مرد: پی جینگ؟! پ.گ: تو من شناختی؟! مرد: او مگه میشه دادستان که معروف به گرگ وحشی بود یادم نباشه هنوز همون قدر اتیش میسوزونی دادستان؟! از این حرفش یه اهی کشیدم گفتم: داستانش مفصل راستش برای این زنگت زدم که به کمکت احتیاج دارم!!! مرد:کمک اولین باره میبینم کمک میخوای پ.گ: درسته میدونم اما باورکن من دیگه نه دادستانم نه اون گرگ وحشی سابق!! مرد: چه بلایی سرت امده؟! پ.گ: میشه بعدا دربارش حرف بزنیم؟!! الان واقعا اوضاعم خوب نیس این گفت و منظر موند جوابی ازش نگردفت فکر کرد قطع کرده که مرد: ام خیلی خوب ولی باید بگم من بازنشسته شدم الان پسرم دادستانه و یکی از معتبر ترین وکیلای اروپاس پ.گ: پسرت؟! مرد: اره مگه یادت نیس من طلاق گرفته بودم جیمین بعضی شبا خونه تو میخوابید پ.گ: او ارهه واقعا وکیل شده؟! مرد: اره البته الان دادستان   پ.گ: چه بهتر یکی هم سن جئون میاد باهاش میجنگه مرد: جئون؟! پ.گ: بعدا به پسرت میگم مرد: باشه این گفت قطع کرد ج.ی: چی شد؟! منی با این حرفش خوشحال شدم پوزخند زدم گفتم :"ارههه بلاخره گیر افتادی!!"

  False courtroomWhere stories live. Discover now