اول صبح بود اما همچنان اون ابر های لعنتی قصد کنار رفتن نداشتن و همچنان هوا ابری بود .
موبایلش از گوشش فاصله داد و به راه رفتن عجیب اون مرد که به تازگی فهمیده بود جئون جونگکوک، وکیل پایه یک والبته وکیل مدافع شرکت معروف و پر سود کره است!نگاه کرد .
عجیب بود اما داشت محو اون استایل میشد!با این استایلی که اون زده بود بهش اصلا نمیخورد وکیل باشه!بیشتر میخور یه جانیه یا قاتل که امده باشه محل جرم خودش سر بزنه!.
مثل کلیشه هایه دانشگاهیی که استادش روز اول توی درس جرم شناسی بهش گفته بود "قاتل همیشه به صحنه جرم برمیگرده!".
سری کج کرد و با دقت به اون مرد پر جذبه نگاه کرد، اون حتی پرجذبه تر از عکسش بود!هرچند توی برخود اولشون توی لابی هتل زیاد خوب پیش نرفت!هر چند اون وکیل مخالف بود و باید تا جایی که میتونست بفهمه روش کارش چیه؟!، تا مبادا توی دامش نیوفته!.
با اخمی که رویی پیشونیش داشت به نزدیک شدن اون پسر نگاه کرد، فارغ از اینکه بدونه هنوز تهیونگ دونسنگ عزیزش پشت خط و داره حنجرش پاره میکنه تا هیونگش جواب بده!
ناگهان به خودش امد و دید تهیونگ رسما داره پشت خط فریاد میزنه!.
دوباره موبایلش به گوشش چسباند گفت: ته بعدا زنگت میزنم و قطع کرد!.
جونگکوک بالاخره به ورودی اون سوپر مارکت رسید وعینکش برداشت و دستی به موهاش کشید و نوار زد و بالا داد.
مامور مراقب برخلاف استقبال بدی که از جیمین کرده بود! با دیدن جونگکوک۹۰درجه خم شد و گفت: اوهه وقت بخیر اقای جئون !اقای بوک بهمون نگفتن این وقت ساعت تشریف میارید والا همه چیز اماده میکردیم!.
جیمین با دیدن این رفتار و لحن اون مامور اخمی کرد و مشکوک حرف هاشون میشنید، و با خودش گفت: یعنی چی؟!یعنی اگر ما زود نمیرسیدیم اونا قرا بود چه غلطی بکنن؟!.
جونگکوک لبخندی زد گفت: اوه~~~ پسر اشکال نداره یه باره بیخیال!.
و با لبخند روی لب وارد محدوده شد و سمت ورودی ، جایی که دقیقا جیمین ایستاده بود و داشت موبایلش رسما توی دستش مچاله میکرد!.
عصبی بود! چرا؟!چون وقتی میدید دیگران حتی اون مامور یا اون زن به اصطلاح کالبدشکافی به اون پسر احمق (جونگکوک)احترام میزاشتن و به اون نه عصبیش میکرد!این که همه جلوی کسی خم میشدن که داشت از مردن ادما پول درمیاورد عصبیش میکرد !، اون همیشه طرف عدالت و عدالت خواهی بود نه پول و رانت یا فساد!،عدالت این کشور کجا بود که همه چیز انقدر بی درو پیکر شده بود؟!.
جونگکوک بالاخره بهش رسیدانتظار داشت بهش تنه بزنه یا یه چیزی بارش کنه اما اون پسر ظاهرا خودخواه!لبخند عجیبی زد و گفت: صبح بخیر اقای پارک!
و بدون عمان دادن به جیمین سریع وارد سوپر مارکت شد !.
جیمین که از این رفتار پسر مقابلش خوشش نیامده بود دندون قروچه ای کرد و خواست قدم بر داره که دید جین کنارش و خیلی اروم کنار گوشش زمزمه کرد: بهت حق میدم! همه میگن خود خواه و پول دوست!اما جذاب هم هست حتی برای مردا!.
جیمین که حس میکرد داره بهش برمیخوره سری کج کرد و با اخم و عصبانیت به جین نگاه کرد!جوری که جین بیچاره از ریکشن جیمین کمی ازش فاصله گفت و شونه ای بالا انداخت: چی خوب دیگران میگن!.
جیمین ازش فاصله گرفت و داخل شد،باید اون هم پر جذب میبود البته الانش هم بود!این خوب میدونست اما نمیدونست چرا حس میکنه دربرابر اون مرد کمتر!.
دلش نمیخواست تو محدوده و یا پرونده ای که اون کارمیکرد کسی غیر از خودش دخالت کنه!.
داشت با خودش حرف می زد و به اونا نزدیک میشد که ناگهان چراغ سبزی توی ذهنش روشن شد!.
"صبح بخیر اقای پارک!"با یادوری ذهنش از اون جمله جونگکوک ناگهان فهمید که اون پسر هم مثل خودش ازش تحقیق کرده بود و صد دردصد هر دو میدونستن طرف مقابلشون دقیقا چه کسیه!
ولی واقع همینطور بود؟!.
اخمش بیشتر تو هم رفت ، حالا با عصبانییت کنار پیجینگ ایستاد.
زن با دیدن جونگکوک در حالی که روی جنازه خم شده بود بلند شد و اون هم احترام کامل به اون گذاشت!.
زن:اوهه اقای جئون خوشحالم میبینمتون!.
جونگکوک درحالی که عینکش روی سرش تنظیم میکرد گفت:منم همینطور ایرس! مثل همیشه اطلاعاتی که از نحوه قتل و تایمش برام ایمیل کن نمیخوام چیزی مشکل داشته باشه!خودت بهترمیدونی!.
زن در حالی که دستکش هاش با زور از دستش درمیاورد و صدای شلق شلقش کل سوپر مارکت گرفته بود،گفت: حتما مطمئن باش!.
جیمین که نمیتونست بیشتر این تحمل کنه و حقارت بکشه سریع توی یک چشم به هم زدن بین جونگکوک و اون زن قرار گرفت و جونگکوک با دو دستش به عقب هل داد جوری که با این حرکتش هم جونگکوک و هم بقیه متعجب و البته اخم کرده نگاه ش کردن !.
جیمین خیلی تهدید وار انگشتش به سمت جونگکوک هدف گرفت و گفت: این پرونده من!تو به چه حقی میای و دستور میدی که تمامی اطلاعات برای تو ارسال بشه؟!.
رسما داشت با تحکم زیاد داد میزد ، و جونگکوک تویه عمل انجام شده قرار داد جین و نامجون که اصلا فکر نمیکردن این پسر بتونه جلوی جئون دربیاد از این حجم قدرتش شوکه شدن !
و البته مثل همیشه پیجینگ بیشتر و بیشتر ایمان اورد که فرد درستی رو برای اینکار انتخاب کرده!.
جیمین بدون عمان دادن به جونگکوک سریع چرخید و روبه اون زن و حالا تهدید وار به اون گفت: و تو خانم کیم اایرس!مثلا کالبدشکاف! این پرونده من و تیمم! تمام اطلاعات باید برای ما ارسال بشه، اگر ببینم داری برای کس دیگه زیر زیرکی اطلاعات میفرستی باید منتظر عواقبش هم باشی!
زن که انتظار نداشت اون مرد اینطوری عصبی بشه چند قدم عقب رفت و اخمی کرد و منتظر ریکشن بالا دستش یعنی جئون موند!
جونگکوک سرفه مصلحتی کرد تا نظر جیمین جلب کنه وروبه ایرس گفت: ایرس! چند بار بهت گفتم این اماتور های دانشگاهیی که بخاطر پا س کردن درساشون میگردن توشهر تا مدرک جمع کنن ، راه ندی تو؟!.
و حالا روش به جیمین داد ادامه داد: پارک!درسته؟!پارک جیمین! یادم نمیاد تاحالا به کسی غیر از خودم و افرادم گفته باشم کس دیگه ای رو توی محل جرم راه بدن؟؟ محض اطلاعت باید بگم من وکیل مدافل شرکت Bbraiven هستم و از اونجایی که کل کشور و حتی اروپا و امریکا شرکت ما والبته من میشناسن! باید بگم این تویی که جایه اشتباهی امدی! ببینم اصلا مجوزکارکردن داری؟!.
جونگکوک رسما داشت با این حرف هاش روی اعصاب جیمین میرفت و برای بار هزارم به خودش لعنت فرستاد که چرا قولش شکست و پا به این کشورنحض گذاشت!.اون تمام تلاش میکرد که اعصابش کنترل کنه تا اون مردک مضحک گنگسترا نما رو به دیوار نکوبه و یه مشک توی اون فکش نکوبه!.
پیجینگ که دید اصلا وضعیت خوب نیست ممکنه کارشون دوباره به دفتر اون سونگ بوک عوضی برسه و کارشون متوقف کنه! سریع مثل فرشته نجات بین جیمین و جونگکوک قرار گرفت و لبخند کاملا زوری زد گفت: اقاااایون!اقاایون! چیزی نشده که!
شما ازطرف شرکتت امدی!ما هم برای پرونده های نیمه تمامون !این وسط چیزی به کسی برنمیخوره! نیازی به این همه خط و نشون نیست!.
جونگکوک که اصلا حوصله حرفای خسته کننده پیجینگ نداشت چشمی چرخوند گفت: اوه پیجینگ واقعا تاثیر گذار بود!ولی میشه تو چیزی که بهت مربوط نیس دخالت نکنی؟! من با اقای پارک دارم حرف میزنم نه!
جیمین چشمی نازک کرد و بلد داد زد :اقایییییی جئوننننننن همین الان صحنههههه جرممممم ترک کنیدددددد~~~~~~!
YOU ARE READING
False courtroom
Actionدادگاه دروغین (دادگاه عدالت خانه است نه گشتارگاه!!!).. ژانر:عدالت خواهی،سیاسی،اکشن،درام دارک کاپل اصلی:کوکمین کاپل فرعی :تهجین،ته یونگی،هوپمین، نامجین.... خلاصه داستان:جیمین یک وکیل خیلی جدی که رو پرونده های سیاسی جنایی کار میکنه، و به در خواست پدرش...