*کارت تصادفی!!

99 24 4
                                    

*ادمین
جیمین در حالی که عصبی بود به رفتن مردی که کت و شلوارمشکی به تن داشت و باعث میشد عضله هاش به نمایش دربیان نگاه میکرد، با خودش فکر کرد که چرا این پسر بنظرش جذاب میاد؟!!خودشم نمیدونست چرا!!!! ولی میدونست جذاب!....
ب.ل: آقای پارک؟!!! با صدای بلای بیچاره جیمین از افکار قشنگش درامد و با اخمی غلیظ نگاهش کرد،جوری که بلا از ترسش عقب رفت!....
ج.ن: نیاز به گفتن نیس الان میرم اتاقم!....
این گفت به سمت در آسانسور رفت دکمش زد.بعد کسری از ثانیه درب آسانسور باز شد و داخل شد، هیچ وقت نشد جیمین سوار آسانسور بشه و خالی باشه!! این دفع هم پر بود البته همراش ساکت بود یه پسر ساکت موخرمایی فرشده که تقریبا تا شونه هاش امده بود و لباس مشکی و شلوار اسپرت مشکی به تن داشت و یه هدفن هم در گوشش بود جیمین سعی کرد اهمیتی نده و دکمه طبقه ۳بزنه اما دید از قبل زده شده ضاهرا همراه ساکتش هم همون طبقه پیاده میشه! جیمین برای اولین بار براش عجیب بود چرا این مرد ساکت ! زیر چشمی از ایینه کنارش دید زد نه انگار اون پسر واقعا توی عالمی دیگه سیر میکرد چه بهتر جیمین همین میخواست سکوت!!!.....
وقتی صدای همیشگی خانمی که طبقات اعلام میکرد امد اماده پریدن از آسانسور شد همین که در باز شد پسر ساکت سریع تر از اون به سمت راست سالن و جیمین به سمت چپ سالن تغییر مسیر دادن ......
جیمین وقتی به اتاقش رسید امد کارتش دربیاره که....تو جیب کتش گشت نبود!تو جیب شلوارش گشت نبود!حتی توی کیف پولش گشت اونجام نبود!!!!!!! ج.ن: فاکککک یعنی چی کم مونده دیگه کارتمم گم کنم این از عوارض امدن به این کشور نحض!!! اهه من یادمه تو جیبم گذاشتم لعنتی حالا باید دوباره برم پایین از اون بلا احمق بخوام کارت یدک اتاقم بده!!! هوفففف.......
دوباره عقب گرد کرد پاکوبان به سمت آسانسور میرفت که دید همون پسر ساکت تو آسانسور داره نزدیکش میشه!!!!! سرعتش کم کرد حتی با نزدیک تر شدن این پسر باعث ترسش شد حالا داشت عقب عقب میرفت که ......
ی.گ: هی صبر کن....این کارت اتاق تو؟!من داشتم میرفتم اتاقم که صدای افتادن چیزی شنیدم فکنم از جیبت افتاد!!!
با این حرفش جیمین برگشت نگاهش کرد تا کارتش دید نزدیکتر شد گفت: اوه اره ممنون چطور میتونم جبران کنم؟!! جیمین به چشمای پسر نگاه کرد اونم هم عین خودش رنگ غم داشت  !؟ ی.گ: اوه بیخیال ،اینجا کره است مردم همه خاکین نیاز به جبران نیس! ج.ن: اوه یادم نبود کجام!! ی.گ: ببینم تو اروپایی؟! ظاهرت بنظر نمیاد زیاد تو کره بوده باشی؟! ج.ن: ظاهرام؟!این طور بنظر میاد؟! ی.گ: ظاهرا! ج.ن: اره من اهل آلمانم، برلین زندگی میکنم ....ی.گ: اوهه جای قشنگیه منم دوماه پیش یه سفر رفته بودم اونجا! ج.ن: جدی؟! ی.گ: اره کشور قشنگیه....
ج.ن: اهوم ی.گ: راستی اسم من مین  یونگی، اسم تو چیه؟! ج.ن: من؟! جیمین امد اسمش بگه که گوشی یونگی زنگ خورد ی.گ: من ببخشید من باید برم ولی اگر دوست داشتی یه سر بزن بهم اتاق من انتهای راه رای راست اتاق۲۰۶ .....و رفت جیمین ابرویی بالا انداخت سمت اتاق رفت برای اولین بار بعد ۲۴ساعت از ورودش به کره شخصی پیدا کرد که عین خودش!ولی نه دقیقا مثل خودش!....
حالا به در رسید این بار کارتش دستش بود اون به قفل در زد با صدای دینگ در، داخل اتاقش رفت در بست.
باخودش گفت:میبینی تو باعث شدی با یه ادم جدید توی این کشور آشنا شم ! نه کارت تصادفی؟! اون داشت با کارت اتاقش حرف میزد خنده دار بود خودش به خودش خندید کارتش روی میز عسلی کنار ورودی در اتاقش گذاشت، طبیعی بود وقتی بزور بیارنت جایی که ازش متنفری و حالا یکسال کامل باید این تحمل میکردی چیز راحتی نبود که بگی آسون!مخصوصا برای پارک جیمینی که الان حکم کابوس هاش داشت!.....
بدون کندن لباس و حتی کفشش خودش روی تخت پرت کرد ج.ن: اهههه لعنت به کره ازش بدم میاد!!!!.....داشت سعی میکرد به ارامش برسه که ناگهان گوشیش زنگ خورد  !قسم خورد که حتی بهترین دوستشم زنگ زده باشه ریجکتش کنه و بخوابه سرش بلند کرد گوشیش نگاه کرد!بلللللهههه خود خود کیم تهیونگ بود! اهی کشید تماس وصل کرد: الو ته!!
ت.گ: پسر نباید وقتی میرسیدی کره یه پیامی زنگی؟! چیزی بزنی؟!!!!ادم نگران میشه خوب!
ج.ن: خوب میبینی که الان کره ام و زندم! ت.گ: یاااا این عوض جواب دادنت؟!!! امروزت چطور گذشت پی جینگ چطور بود؟! دفترش ؟!
ج.ن:اهه ته دست رو دلم نزار پی جینگ مردک روانی پدرم گول زد وقتی رفتم دفترش گفت پرونده ها بالای ۲۰ تاس،یعنی یک سال کامل طول میکشه!!!! ت.گ: شت پسر پس حالا حالا گیری!!! میتونستی ازش شکایت کنی! ج.ن: اصلا حوصله درگیر شدن با ادمای اینجا را ندارم! ت.گ: دفترش چطور بود؟! ج.ن: ته ۲۰سوالیه؟!
ت.گ: اذیت نکن دیگه بگو! ج.ن: هوففف دفترش تو متروکه ترین محله سئول بود باورت میشه!!یه جای کاملا داغون ولی خوب دفترش حداقل بهتر بود ! ت.گ: اوه این طور که معلومه اوضاع خیلی خیت که؟!!! ج.ن: اهوم.... ت.گ: جیمینننن!!!!جیمیناااااا!!! ج.ن: چت ته؟! ت.گ: میگم حالت خوبه؟!میخوای یه سر بری دکتر قبلیت همونی که تو کره بود!
ج.ن: ته محض رضای خدا اون که تو کره نیس دیگه اون الان چندین سال آمریکاس! خودت بهتر من میدونی بعد مهاجرتم به آلمان حالم بهتر شد این ثابت میکنه این کشور نفرین شدس!
ت.گ: بیخیال این حرفا چرت ، تو میتونی انلاین با دکترت حرف بزنی حالا میخواد اون سر دنیا  باشه!
ج.ن: من خوبم ته!!! ت.گ: مطمئنی؟! کابوسات برنگشتن!! ج.ن: نه ته خود این کشور کابوس ! ت.گ: اگر کابوسات برگشتن حتما برو دکتر خوب اگر مشکلی داشتی حتما بگو من سریع میام کره میدونی که ! ج.ن: اره میدونم ممنون ازت ت.گ: اهوم ج.ن: ته؟! تو جئون جونگکوک میشناسی؟! ت.گ: جئون؟! نه کی هست؟! ج.ن: وکیل مدافع همون شرکتی که باید پرونده هاش حل کنم! ت.گ: اوههه نه ، ولی جدی دارم فکر میکنم که این وکیله چطوری تونسته همه پرونده هایی که علیهشون بود ماسمالی کنه ببندتشون که بخواد تو را هم اینجا گیر بندازن! ج.ن: چه عجب یکی من درک کرد! منم همین از ظهر تاحالا دارم فکر میکنم ! ت.گ: من همیشه درکم بالاس آقای پارررررک! جیمین چشمی چرخوندگفت: بله بله میدونم! ت.گ: هی میتونم یه کاری بکنم بگردم ببینم تو اینتر پول یا کشورای خارجی جرمی مرتکب نشده یا پرونده نگرفته یا هر چیز دیگه شاید بهت کمک کنه!

  False courtroomDonde viven las historias. Descúbrelo ahora