ماهان:
آبان-پاک شد؟
-دو دقیقه تکون نخور درست میشه.
لبشو گاز گرفت و گفت-لکش نمونه؟
حرص خوردم-اون موقع که عشق و حال میکردی عین خیالت نبود الآن مسئله شده؟
آبان طفلک با بیچارگی گفت-خب حاج بابا چشماش تیزه میفهمه!
بهش اطمینان دادم-نه بابا، این کرم پودر پوشانندگیش بالاست و همه رو میپوشونه.
-خوبه.
جلوش ایستادم و خوب و با دقت به گردنش نگاه کردم و راضی از کارم گفتم-خوب شد.
آبان-خوبه.
خواستم بند و بساطمو جمع کنم که آبان آروم و خجالتزده گفت-ماهان؟
-بله؟
آبان-به پشت گردنم هم یه نگاه میندازی؟
-آره حتماً!
و رفتم پشتش و حرکت بعدیم این بود که جیغ زدم. بلافاصله و از روی هیجانزدگی جیغ زدم. پشتش یه عالمه هیکی داشت.
-خیلی بده؟
شوکه گفتم-وقتی گفتی بیام هیکیهای گردنتو بپوشونم نهایت انتظارم همون یدونه مارک بود.
اومد توضیح بده-خب... خب...
خندیدم-نمیخواد چیزی بگی. تیشرتتو در بیار.
آبان-نه!
براش توضیح دادم-باید در بیاری تا خوب بتونم بپوشونمشون.
آبان-نمیشه همینطوری...
تیشرتشو بالا زدم تا درش بیارم و گفتم-نه نمیشه.
با اعصاب خورد تیشرتشو در آورد و ساکت موند.
-هوم، این متین آتیشپاره هم خوب زده تن و بدن بچمونو کبود کردهها. نچ نچ نچ این جای گاز و دندونه!؟
آبان-ماهان! قول دادی مسخرم نمیکنی.
-چرا انقدر سخت میگیری؟ اینها همه طبیعیه.
آبان-هیچم طبیعی نیست! پس چرا من هیچ وقت هیشکیو کبود نکردم؟
-اولاً که تو کلاً سکسهای قبلتو حساب نکن وقتی اونقدر که باید و شاید جذب نمیشدی.
آبان غر زد-ولی باز سکس بود.
بهش دلداری دادم و الکی گفتم-آره بود. راستش بد هم نبودی.
آبان-دیدی!
خوشحال از این که دروغمو باور کرده بهش گفتم-ولی دلیل نمیشه این غیرطبیعی باشه. بستگی به آدمش داره. روش ابراز علاقهی آدما با هم متفاوته و البته که به این بستگی داره که تو خوشت میاد یا نه؟ اگه نمیاد کافیه بهش بگی.
آبان-نه خوشم میاد!
لبخند زدم و گفتم-یکم گردنتو خم کن به سمت چپ.
YOU ARE READING
dandelions
Romanceسلام به همگی❤ this is a bl story, let's enjoy it. All the characters are created by myself. The rules of my world are imaginary and not everything is supposed to go according to reality. I hope you like it. love you all. paria این داستان بی ال هست. ...