متین:
با کمک مامان یه سری غذا وخوراکی برای کمپینگ آماده میکردم ودست خودم نبود، لبخند رو لبم بود!
مامان یدونه زد رو پهلوم و غر زد-انقدر ضایع نباش میفهمه!
بیخیال گفتم-نه بابا نمیفهمه.
مامان اخم کرد-نفهمه هم فکر میکنه بابت اینکه داری میری از من دور میشی انقدر کیفت کوکه!
لبخندم محو شد-معلومه که بابت دوری از تو نیست. وقتی نیستی دلم همش برات تنگ میشه.
مامان لبخند زد و اومد جلو بغلم کرد، موهاشو بوسیدم و تو بغلم نگهش داشتم تا اینکه آبان اومد. مشخصاً انتظار نداشت ما تو همچین شرایطی باشیم و جا خورد و چند قدم عقب رفت-ببخشید مزاحم شدم من میرم شما راحت باشین!
مامان خندید و با دست اشاره کرد بیاد جلو و پرسید-چرا بهمون ملحق نمیشی؟ بغل هرچی بزرگتر بهتر.
منم با لبخند برای آبان جا باز کردم. با تردید ودودلی اومد جلو و من و مامان بغلش کردیم.
مامان گونهی جفتمون رو بوسید و گفت-بازم بهم سر بزنید باشه؟
آبان پیپل پلیزر سریع ماموریت فروختن منو به عهده گرفت-چشم، حتی اگه متین راضی نباشه هم باز من بزور میارمش!
مامان با دلخوری ساختگی پرسید-چشمم روشن، ایندفعه هم آبان به زور آوردت؟
آبان دستپاچه سعی کرد سوتیشو جمع کنه، مطمئن بودم دهن باز کنه خرابترش میکنه پس اعتراف کردم-خب اینجا نزدیکه آخر هفته هم میشد بیایم، میخواستم یه سفر واقعی و درست حسابی بریم.
مامان خندید-صداقت جفتتون رودوست داشتم. آبان جون عزیزم، اگه بازم همچین موقعیتی پیش اومد خودتون رو تو اولویت بزار من اگه خیلی دلتنگ شم مثل اوندفعه خودم شال و کلاه میکنم میام با کسی تعارف ندارم.
آبان لبخند زد و سر تکون داد-چشم، هرچی شما بگید.
و بحث رو عوض کرد-کمک نمیخواین؟ من سرتاپا در خدمتم!
مامان سر تکون داد و به بیرون از آشپزخونه هدایتش کرد-نمیخواد فدات شم، دستت هنوز درد میکنه استراحت کن؛ متین هست کمک کنه.
و آبانو انداخت بیرون و به من چشمک زد. دوباره شاد شنگول مشغول شدیم.
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
آبان:
با نوک انگشتام بازی میکردم و دلم گرفته بود. متین پرسید-چرا اخمات تو همه؟
سریع لبخند زدم-اخمام توهم نیست!
باور نکرد-بابت اینکه زودتر از موعد برمیگردیم خونه ناراحتی؟ متاسفم عزیزم.
YOU ARE READING
dandelions
Romanceسلام به همگی❤ this is a bl story, let's enjoy it. All the characters are created by myself. The rules of my world are imaginary and not everything is supposed to go according to reality. I hope you like it. love you all. paria این داستان بی ال هست. ...