love song

112 25 61
                                    

ماهان:

-تا حالا اون آهنگ رو شنیدی که میگه that is finally you and me, and me and you just us, and your freind steve!

معراج خندید-منظورت رو متوجه شدم!

-آره خلاصه قشنگ حس خرمگس معرکه رو داشتم پیش اون دوتا مرغ عشق! بعد آبان هی‌ میخواست من تنها نمونم گیر میداد برم پیششون! من نخوام شاهد قد قد کردن این دوتا باشم کیو باید ببینم؟ آخرش یه روز جلو تر بلیط گرفتم تا حداقل روز تولدش با متین تنها باشه و من مثل مترسک واینستم بینشون!

معراج-دور از جون عزیزم. ولی کار خوبی کردی. پروازت ساعت چند میشینه بیام دنبالت؟

-ساعت ۴ ولی لازم نیست بیای خودم میام.

معراج-دلم واست یذره شده دوست دارم زودتر ببینمت.

لبخند زدم-منم، پس بیا. شب تنهاییم؟

معراج-آره عزیزم. باهم شام میخوریم.

-پونه و بچه‌ها چطورن؟

معراج-همه خوبن. پونه دیروز رفت برای چکاپ یکماهگی. همه چیز خوب بود.

با وجود اینکه حسودیم شده بود سعی کردم نشون ندم-چه عالی!

معراج-آره واقعاً. باید یه سری مراقبت انجام...

گوشی رو از گوشم فاصله دادم. زر زر ور ور! با اعصاب خوردی دست رو شکم خالیم گذاشتم، معراج یه ریز در مورد پونه و بچه‌ی تو شکمش حرف میزد و اعصابمو بهم میریخت‌. من دوست داشتم راجع به بچه‌ی خودم حرف بزنم نه یکی دیگه!

با حس اینکه ساکت شده گوشیو برگردوندم-مطمعنم همه چیز عالی پیش میره.

معراج-مرسی عزیزم.

بحثو عوض کردم-برات یه عالمه سوغاتی خوشمزه آوردم.

معراج-چرا خودتو تو زحمت انداختی؟

-نه زحمتی نبود. دیدم کلی شیرینی خوشمزه دارن برات خریدم.

عین سگ دروغ گفتم. درواقع آبان راه افتاد تموم بازارهای محلیشون رو گشت و یه کامیون خوراکی خرید! من یکمشو کش رفتم برای ستاره و معراج.

-تازه چندتا قالی دستبافت هم خریدم ولی اونا بعد من میرسن. هر وقت رسیدن خبرت میکنم بیای مال خودتو انتخاب کنی.

معراج-این کارها واسه چیه؟

-واسه توئه! خب اومدم نمایشگاه فرش نمیشد دست خالی برگردم! چرا؟ خوشت نمیاد؟ یا سلیقه‌امو قبول نداری؟ آره!؟

معراج-چرا عصبانی میشی؟

-نمیشم.

معراج-نمیخواستم اذیتت کنم عزیزم. ممنونم.

-هی ببینش یاد من بیفت.

معراج خندید-من به یه وسیله نیاز ندارم تا یادت بیفتم، تو فراموش نشدنی هستی.

dandelionsWhere stories live. Discover now