آبان:
ماهان-پس مرگ اینطوریه؟
-خدانکنه قربونت برم.
ماهان-نه دیگه سعی نکن دلداریم بدی. من جدی جدی دارم میمیرم.
-ماهان!
ماهان-آبانی من بدون تو چطوری کار کنم؟
-عزیزم تو از چیزی که فکر میکنی خیلی بهتری.
ماهان-بغلم کن.
بغلش کردم.
ماهان-باور کن تو عمرم انقدر حوصلم سر نرفته بود و بهم بی محلی نشده بود! گیلدا که کلاً یجوری رفتار میکرد انگار من وجود ندارم. خورشید هم کلی حرف بارم کرد.
با کنجکاوی پرسیدم-متین چی؟
چرخید سمتم و هیجانزده گفت-آبانی تو این پسره رو چیزخورش کردی؟
-چیزخور چیه!؟
ماهان-چمیدونم. انگار خیلی دوستت داره.
-هاها...
ماهان-باورت میشه انقدر باهام حرف زد تا غذا بخورم در حالی که مشخصاً باهام حال نمیکرد!
-یعنی چی؟
ماهان-یعنی خلاصه بگم به خاطر تو نبود محل عن هم بهم نمیزاشت!
-کدوم آدمی از وقت گذروندن با ماهان قشنگ من بدش میاد؟ از خداشم باشه!؟
ماهان فکشو روی سینهام گذاشت و زل زد بهم و گفت-خب چون دوستم داری اینطوری فکر میکنی وگرنه بقیه فکر میکنن من فوضول و نچسبم!
لپشو کشیدم-مگه کور و کر باشن همچین فکری کنن. ماهان من مهربونترین آدمیه که تاحالا دیدم.
لباشو داد جلو و دوباره گفت-بابا تو عاشقمی نظرت حساب نمیشه! تو اون سوسکی هستی که قربون دست و پای بلوری بچهاش میره.
-من سوسکم!؟
ریز خندید-اوهوم. یه سوسک گندهای!
-قربونت برم انقدر شیرینی نینی.
ماهان-اوهوم. شیرین و خوردنیام!
تو بغلم فشارش دادم و موهاشو بوسیدم.
ماهان-آبان؟
-جونم؟
ماهان-نظرت راجع به دیلدو چیه؟
متعجب از سوال نامربوطش جواب دادم-تا حالا امتحان نکردم. چطور؟
ماهان-خب اگه من دیلدو بپوشم چی؟ متینو ول کن من شیرین و دوست داشتنیام! کیر کوچیک رو با دیلدو جبران میکنم منو انتخاب کن!
دوباره تو بغلم چلوندمش و گفتم-آخه قربونت نرم؟
ماهان-قربون صدقتو نمیخوام کونتو میخوام!
لپشو بوسیدم و دوباره اهمیت ندادم-ای خدا چقدر نازی میخوام یه عالمه ببوسمت.
غر زد و زیر لب گفت-باشه فهمیدم!
YOU ARE READING
dandelions
Romanceسلام به همگی❤ this is a bl story, let's enjoy it. All the characters are created by myself. The rules of my world are imaginary and not everything is supposed to go according to reality. I hope you like it. love you all. paria این داستان بی ال هست. ...