• پارت هفتم •
#healingpainکمرش دیگه صاف نمیشد و بدن درد داشت عذابش میداد ولی بالاخره تموم شد ...
کل کفو طی کشیده بود و همه میز و صندلی هارو تمیز کرده بود
و تازه این شروع کار امروزش بود_هی بکهیون بیا اینجا یه دقیقه .
+اومدم یوجین هیونگ ...
طی رو گوشه سالن گذاشت و تو اتاق پشتی بار رفت ...
+بله ؟ با من کار داشتی ؟
_یه دختره ، هی زنگ میزنه ازم میخواد امروز نیای سرکار ...
بک سرشو پایین انداخت و کلافه پوفی کشید
_قضیه چیه پسر ؟ نمیتونی زندگی شخصیتو از کارت جدا کنی ؟
+چرا ... میتونم ... فقط اگه چند ساعت اول روزو بهم مرخصی بدی تا ظهر برمیگردم و شب بیشتر میمونم .
_اره برو . کلافمون کرد انقدر زنگ زد ...
+ببخشید هیونگ ، دیگه تکرار نمیشه
و بعد با قدمای محکم و بلند از در خارج شد و سمت خونه اقای کیم راه افتاد
«اول صبحه تازه ... ببین چقدر گند میزنی به روزم سون هی»
تاکسی جلوی خونه وایساد و بک پیاده شد
نگهبانا با دیدنش ورودشو اطلاع دادن و درو باز کردنوارد حیاط بزرگ خونه شد . نفس عمیقی کشید و سعی کرد خوش رو به نظر بیاد که با صدای جیغ بنفشی سر جاش متوقف شد .
_اوپااااااا
سون هی پرید بغلش و محکم فشارش داد .
بکهیون سعی کرد نفس نکشه که عطر شدید و تند اون دختر تا مغزش نره+هییی یااا سون هیااا خفم کردی .
سون هی ازش جدا شد و تند تند صورت بکو بوسید
بک سعی میکرد خیلی تکون نخوره تا دختر کارش تموم شه_دلم برات تنگ شده بود اوپااا
و بعد با حالت لوسی به بازوی بک زد
_خیلی نامردی که این چند روز نیومدی پیشم .
بک لبخند تصنعی ای زد
متوجه شد که کسی زیر نظر دارتشون . واسه همین صورت سون هی رو با دستاش قاب گرفت و اروم گوشه لبشو بوسید و سریع ازش جدا شد .
لبخند مصنوعی ای رو به دختر زد و دستشو گرفت
+بریم داخل؟
سون هی از خدا خواسته دست بکو گرفت و دنبالش رفت
هر دو سمت عمارت رفتن و وارد شدن ._اوپااا اتاقامو تغییر دکوراسیون دادم ... بیا بریم ببین .
دیگه تعداد دفعاتی که این دختر تمام وسایل اتاقاشو عوض کرده بود از دست بک در رفته بود
YOU ARE READING
Healing Pain
Fanfiction{ complete } ✅ Couples : CHANBAEK • MINSUNG • SEKAI Genre : Mafia , romance , drama , smut , angst , چه احساسی داری اگه بعد چند سال کسی رو ببینی که بیشترین ضربه رو بهت زده ... کسی که با تموم وجود عاشقش بودی ولی اون با بیرحمی تنهات گذاشت ... این چ...