• پارت پنجاهم •
#healingpain
🔞
چند تقه به در اتاق زد و منتظر موند که سهون حرفی بزنه ... از صبح که اون اتفاق افتاده بود ، تا الان صبر کرده بود و تمام تلاششو به کار گرفته بود که سهونو کمی تنها بذاره و ازش فاصله بگیره ... چانیول و بکهیون چند باری بهش سر زده بودن و سهون خیلی مختصر فقط گفته بود که میخواد استراحت کنه و تنها باشه ولی وقتی سهون برای ناهار و حتی شام هم پیداش نشده بود ، نگران شد و بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش بالاخره به این نتیجه رسیده بود که بیاد و بهش سر بزنه .
وقتی صدایی از داخل اتاق نشنید ، با احتیاط دستگیره رو چرخوند و به داخل سرک کشید .
سهون روی تخت مچاله شده بود و خواب بود . بهش حق میداد که تا الان خوابیده باشه ، قطعا خوابیدن روی زمین خشک اونم به مدت یک هفته اذیتش کرده بود .کای بی سر و صدا وارد اتاق شد و با حس کردن هوای سردی که از پنجره وارد اتاق میشد اخماش بهم گره خورد .
جلو رفت و پنجره رو بست . پتویی از کمد در اورد ، به طرف سهون رفت و کنارش رو تخت نشست .
سهون طوری خوابیده بود که پشتش به کای بود و صورتش کاملا تو دید نبود .پتو رو روش کشید و به نیم رخش که غرق خواب بود نگاه کرد و لبخند کمرنگی زد
زیر لب شروع به صحبت کرد_ چرا انقدر ازم دوری میکنی اخه ؟ میدونم کاری که کردم غیر قابل بخشش بوده ولی کاش بهم یه فرصت بدی که یه ذره خودمو ثابت کنم ... تو تو بدترین حالت ممکن منو دیدی و این اصلا منصفانه نیست که انقدر ازم متنفر باشی ...
سهون تکون ریزی خورد و ناله خفیفی از دهنش خارج شد . کای پتو رو بالاتر کشید و ادامه داد
_ کاش بهم اجازه بدی سهونا ... کاش بذاری یکم نزدیکت شم و بهت بفهمونم که من اون شیطانی که فکر میکنی نیستم ...
سهون دوباره ناله ضعیفی کرد و کلمات نامفهومی رو زیر لب به زبون اورد .
کای لبخند کمرنگی زد و دستشو سمت موهای سهون برد و از رو پیشونیش کنار زد .
با برخورد دستش به پوست سهون لبخندش از بین رفت و چشماش گرد شد .اون پسر داشت تو تب میسوخت !!
دمای بدنش به شدت بالا رفته بود و مشخصا بدجوری مریض شده بود .
سریع بلند شد و سهون رو سمت خودش چرخوند .
گونه هاش سرخ شده بودن و قطره های عرق روی شقیقش نقش بسته بود ._ سهونا ... عزیزم ...
پتو رو از رو سهون برداشت و با دستش کمی به صورتش ضربه زد
_ سهون ... چشماتو باز کن پسر قشنگم ...
سهون لای چشماشو باز کرد ولی نتونست موقعیت خودشو تشخیص بده ، چون بلافاصله پلک های داغ و سنگینش روی هم افتادن .
YOU ARE READING
Healing Pain
Fanfiction{ complete } ✅ Couples : CHANBAEK • MINSUNG • SEKAI Genre : Mafia , romance , drama , smut , angst , چه احساسی داری اگه بعد چند سال کسی رو ببینی که بیشترین ضربه رو بهت زده ... کسی که با تموم وجود عاشقش بودی ولی اون با بیرحمی تنهات گذاشت ... این چ...