-28

199 32 11
                                    

• پارت بیست و هشتم •

#healingpain

یک هفته از روز مرخص شدن بک میگذشت ...

با اصرار های زیاد چان ، بالاخره بک قانع شده بود تا موقعی که بهتر بشه و بتونه راحت راه بره ، تو خونه چان بمونه .

البته این کار از نظر بک اصلا منطقی و درست به نظر نمیومد چون تا همین الانم خیلی ریسک کرده بودن .

مجبور شده بود به مادرش بگه که برای مسافرت کاری عجله ای میره تا به یوجین کمک کنه . ولی تو این مدت بینهایت نگران حال مادرش بود .

کای همچنان به بار میومد و به گفته یوجین مدام سراغ بک رو میگرفت ...

این قضیه که قرار بود بعد از خوب شدنش دوباره با کای روبه رو بشه بک رو عصبی و مضطرب میکرد .
چطور میتونست با کسی رو در رو بشه که قصد کشتنشو داشته و هیچ واکنشی نشون نده ...

چان تو این مدت همش حواسش به بکهیون بود و کمتر به تمرینات و کارای گروه اهمیت میداد . همین ، همه بچه ها رو شاکی کرده بود . فکر نمیکردن بتونن برای مسابقات امسال شرکت کنن و این قضیه به شدت داشت اعصابشونو به بازی گرفته بود .

قرار بود دو روز بعد برای شب کریسمس همه خونه چان دور هم جمع شن و جشن بگیرن .
برای همین چان ، درخت و وسایل تزئینی که همیشه خودش و بک دوست داشتن رو خریده بود و تو راه برگشت به خونه بود ‌...

داشت تمام تلاشش رو میکرد که با یه جشن درست و حسابی خاطرات بد خودش و بک پاک بشه و کنار هم سال جدیدو شروع کنن ... حس میکرد امسال با همه سختیاش براشون قطعا سال به یاد موندنی ای میشد ...
جوری که بعدا با اشتیاق از این روزاشون تعریف کنن و هم دیگه رو تحسین کنن که تو مشکلات کم نیاوردن ...

بک تو خونه چان بود و با برنامه های تلوزیونی خودش رو سرگرم کرده بود .
گوشیش زنگ خورد و با دیدن اسم جی هون تنش یخ کرد ... مدام استرس اینو داشت که اون مرد بفهمه که بک تو خونه چان مونده ...

با تردید دستشو سمت گوشی برد و جواب داد .

_ بله ؟

+ بکهیون ... حالت چطوره ؟

_ بهترم قربان ... ممنونم .

+ خوبه ... ازت میخوام فردا شب کار مهمی برام انجام بدی ...

_ اوممم ... ولی من هنوز به سختی میتونم راه برم ... میترسم نتونم کارو درست انجام بدم ... بعد ... مگه شما نگفتین یه نفر دیگه رو جای من گذاشتین ...

+درسته ولی این کارو باید خودت انجام بدی ... کار سختی نیست ... فقط قبلش بیا اینجا که همه‌ چیزی که نیاز داری رو بهت توضیح بدم ...

_ باشه ... فردا ساعت ۵ اونجاام

+ خوبه .

تماس قطع شد و بک با فکری مشغول منتظر چانیول موند . چه کاری بود که حتما باید خود بک انجام میداد ؟ چیزی به غیر از جا به جایی مواد بود ؟

Healing Pain Where stories live. Discover now