•پارت چهل و دوم •
#healingpain
با استرس زیادی با انگشتش روی فرمون ماشین ضرب گرفته بود و گهگاهی سرشو بلند میکرد و اطرافشو از نظر میگذروند ...
توی اون نیم ساعتی که نزدیک بار توقف کرده بود و اطرافشو میپایید ، رفت و امد مشکوکی به چشمش نخورده بود . وقت تلف کردن بس بود ... بالاخره باید یه کاری میکرد ...
کلاه هودیشو پوشید و تا جایی که میتونست صورتشو پنهون کرد . اسلحه رو تو شلوارش گذاشت و با هودیش روشو پوشوند و با استرس از ماشین پیاده شد .
برای جلب توجه کمتر دورتر از بار پارک کرده بود و الان باید بقیه راه رو پیاده میرفت .
همونطور که سرشو پایین گرفته بود و سعی میکرد تمام حواسشو به اطرافش و رفت و امد ها متمرکز کنه ، به بار نزدیک تر میشد ...وقتی رسید با دقت همه جا رو از نظر گذروند ... بار مثل روزای دیگه تو این ساعت روز ، خلوت بود و بکهیون فقط شاهد رفت و امد های محدودی از یه عده ادم کاملا عادی و معمولی بود .
هیچ چیز مشکوکی به نظرش نمیرسید و همین باعث شد استرسش کمتر شه ...شاید واقعا نقشش جواب داده بود و جی هون همچنان منتظر ورود با شکوه و پر سر و صدای کای بود ...
نفس عمیقی کشید و با قدم های بلند سمت بار رفت
________________
چشماشو باز کرد و تو تخت به بدنش کش و قوسی داد در حالی که چشماشو دوباره میبست ، غلت زد و دستشو دراز کرد که بکهیون رو تو اغوشش بکشه که با جای خالیش رو به رو شد .
اخماشو در هم کشید و از جاش بلند شد . حتما اون پسر از عذاب وجدان زیاد بازم تو اتاق هان بود .
دست و صورتشو شست و از اتاق خارج شد .چند تقه به در اتاق هان زد و اروم درو باز کرد و با چشماش دنبال بکهیون گشت . ولی تنها چیزی که دید ، لینو بود که کنار معشوقش دراز کشیده بود و دست جیسونگ رو تو دستش گرفته بود و خوابش برده بود .
اروم درو بست و سمت اشپزخونه رفت .
کای مشغول صحبت با جونگین بود و چهرش درهم شده بود . جونگین هم که صورتش از اشک خیس شده بود سرشو پایین انداخته بود و تند تند پاشو تکون میداد .
یاد حرف لینو افتاد که بهش گفته بود که ای ان جدیدا حال خوشی نداره و مدام کابوس میبینه ...
چانیول با نگرانی جلو رفت و دستشو روی شونه جونگین گذاشت و گفت_ چی شده جونگینا ؟ چرا گریه میکنی ؟
جونگین با دستاش اشکاشو پاک کرد و لبخندی زد و گفت
+ چیزی نیست هیونگ ... فقط ... حقیقت خیلی برام شوکه کننده بود ...
چانیول نگاه پرسشگرشو به کای داد .
کای در جواب اون نگاه چان گفت× داشتم اتفاقی که برای پدر مادرش افتاده بود رو تعریف میکردم ... فکر میکنم دلیل کابوس هاشو فهمید ...
YOU ARE READING
Healing Pain
Fanfiction{ complete } ✅ Couples : CHANBAEK • MINSUNG • SEKAI Genre : Mafia , romance , drama , smut , angst , چه احساسی داری اگه بعد چند سال کسی رو ببینی که بیشترین ضربه رو بهت زده ... کسی که با تموم وجود عاشقش بودی ولی اون با بیرحمی تنهات گذاشت ... این چ...