• پارت بیستم •
#healingpain
جیسونگ وارد یکی از اتاقای چانیول شد و درو بست و منتظر موند . چند لحظه بعد لینو ام وارد همون اتاق شد .
چند لحظه به هم نگاه کردن که اخر سر لینو به کمر هان چنگ زد و چسبوندش به دیوار و به لب هاش حمله ور شد .
دیوانه وار میبوسیدش و به کمر و باسنش چنگ میزد
جیسونگ دستاشو دور گردن و پاهاشو دور کمر لینو حلقه کرد و بغلش کرد .لینو کمی عقب کشید و به هردوشون اجازه نفس کشیدن داد .
_ امشب خیلی خواستنی تر شدی هانیاا
جیسونگ لبخندی زد و سرشو تو گردن لینو فرو برد و بوسه نرمی به پوست گردنش زد
ولی همون بوسه کافی بود که تمام موهای بدن لینو سیخ بشه و بیشتر تحریک شه .همینطور که هان تو بغلش بود سمت تخت رفت و هان رو روی تخت گذاشت و خودش کمی از وزنشو روش انداخت .
پوست گردنشو بوسید و به دندون کشید
ناله هان بلند شد و لینو با دستش جلوی دهنشو گرفت_ هییشش ... تو که نمیخوای صدامونو بشنون جیسونگااا ... میخوای ؟
یقه هان رو کمی کشید و برای خودش فضای بیشتری برای بوسه زدن پیدا کرد .
هان دست لینو رو کنار زد و لباشو رو لبای لینو گذاشت
اگرم قرار بود ناله هاش خفه بشه ترجیح میداد اینطوری باشه ...تیشرت لینو رو با حرارت زیادی از تنش در اورد به پشت کتف و کمرش چنگ زد .
لینو بوسه هاشو به سمت گلو و ترقوه هان کشوند و تو یه حرکت لباس و شلوارش رو از تنش بیرون کشیدنگاهی به بدن بی نقص هان کرد و تو دلش هزاران بار تحسینش کرد . برای اینکه زیاد معذب نشه نگاه خیرشو ازش گرفت و دوباره روش خیمه زد
بوسه هاشو از گردن و گلوی هان به سمت سینه هاش ادامه داد و وحشیانه نیپلاشو مک میزد
هان به موهای لینو چنگ میزد و لباشو گاز میگرفت که صداش خیلی در نیاد .
لینو دستشو به عضو تحریک شده هان رسوند و لمسش کرد . با این حرکت ، جیسونگ کمی از جاش پرید و شوکه شد
+ م..مینهو
_ نترس عزیزم ... چیزی نیست ...
لینو باکسر هان رو هم در اورد و بدون وجود هیچ مزاحمی دستشو روی عضو هان کشید
جیسونگ نفسش بند رفته بود ... صداهای عجیبی تو سرش میشنید و اصلا براش خوشایند نبود ...
لینو دوباره لباشو به لبای هان چسبوند و کمی انگشتشو روی ورودی هان بازی داد .
هان به نفس نفس افتاده بود و میدونست این حالتش طبیعی نیست . ولی لینو غرق بوسه بود و متوجه وضعیت هان نبود .
YOU ARE READING
Healing Pain
Fanfiction{ complete } ✅ Couples : CHANBAEK • MINSUNG • SEKAI Genre : Mafia , romance , drama , smut , angst , چه احساسی داری اگه بعد چند سال کسی رو ببینی که بیشترین ضربه رو بهت زده ... کسی که با تموم وجود عاشقش بودی ولی اون با بیرحمی تنهات گذاشت ... این چ...