d.a.l.p15

99 25 0
                                    

چون همیشه تو جاده ها مراکز امداد رسانی بین راهی وجود داشت

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

چون همیشه تو جاده ها مراکز امداد رسانی بین راهی وجود داشت. آمبولانس سریع رسید و ژان با کمک پدر و برادرش و چندنفردیگه به سختی از ماشین خارج و با رسیدن به موقع آمبولانس بعداز انجام اقدامات اولیه به داخل ماشین منتقل شد. آمبولانس حامل ژان با سرعت تمام به طرف چونچیگ می رفت. پنگ با ژان رفته بود. هایکوان مادرش رو به هوش آورد ودرعرض یک ساعت اونها هم بعداز تسویه کردن به طرف چونچینگ حرکت کردن.وییبو بیخبر ازتمام این جریانات شماره ژان رو که به اسم آقای شیائو سیو کرده بود به اسم گل اطلسی تغییرداد تا وقتی به پکن رسیدن باهاش در ارتباط باشه. وسرخوش بعداز این کار ، بخواب رفت.

اما آمبولانس با سرعت سرسام آوری تو جاده می رفت تا ژان رو سریع به بیمارستان برسونِ. ژان همچنان بیهوش وازناحیه سرهم زخمی بود. بعد از یک ساعت آمبولانس به بیمارستانی در چونچینگ رسید. سریع ژان رو روی برانکارد گذاشتن وبه اورژانس بردن.پنگ هم پشت سرشون به اورژانس رفت. دکتر اورژانس خیلی سریع معاینات اولیه رو انجام داد و دستور داد تا هرچه زوتر برای ژان سی تی اسکن از ناحیه سر و سونوگرافی fast (سونوگرافی (FAST) وسیله‌ای قابل اعتماد برای بررسی بیماران ترومایی است که با دقت قابل قبولی انجام می‌شود و با توجه به حضور دائم متخصصین طب اورژانس در لحظات اولیه بر بالین بیمار در تصمیم‌گیری بیماران ترومایی نقش به‌سزایی دارد (.از ناحیه شکم انجام بدن.بعداز انجام معاینات اولیه و اقدام به دستورات پزشک اورژانس،پنگ منتظر شد تا جواب سونوگرافی و سی تی اسکن ژان آماده بشه. بعداز گذشت نیم ساعت جوابها به دست پزشک اورژانس رسید وپزشک اورژانس بعداز بررسی جواب سی تی و سونوگرافی، متوجه شد که ژان فقط از ناحیه سر دچار یه خونریزی هستش. سریع دستور آماده کردن اتاق عمل اورژانس رو دادوبه همراه متخصص جراحی مغز و اعصابی که اون شب آنکال بود وبا پیجر به اورژانس فراخونده شده بود، ژان رو به اتاق عمل بردن. پنگ دیگه داشت از پا می افتاد .

خودش رو نمی شناخت. زی، هایکوان و لو هم بعداً بحالت سراسیمه خودشون رو رسوندن  . وقتی رسیدن ژان رو یه نیم ساعتی بود که به اتاق عمل برده بودنش.عمل ژان چیزی حدود 2ساعت طول کشید .وقتی بیرون آوردنش هنوز بیهوش بود. متخصص مغزو اعصاب درمورد شرایط ژان توضیح داد وگفت: خوشبختانه پسرتون به موقع به بیمارستان رسونده شده. خونریزی خفیفی داشت که سریع مهارکردیم. تو سی تی اسکن آسیب جدی ایی دیده نمی شد. ولی بازهم باید منتظر نتیجه باشیم. ایشون قبلاً مشکلی داشتن؟ زی گفت: بعله.. بعله .. آقای دکتر . دو یا سه بار ازوقتی پیش ما برگشته قفسه سینه اش درد بدی می گیره. دکتری که برای درمانش آوردیم گفت که ازشوک عصبی می تونه باشه. زی با گریه پرسید: آ..آقای..د... دکتر ..پسرم..پسرم حالش خوب میشه؟ دکترهم گفت: عمل که خوب بود فقط باید منتظر باشیم تا بهوش بیاد و بازهم شرایطش رو ارزیابی بکنیم.همه باهم سرتکون دادن و تصمیم گرفتن تو سالن انتظار بشینن. ژان رو به بخش مراقبتهای ویژه منتقل کردن و گفتن تا بهوش اومدنش و اطمینان از شرایط ژان، اون باید در همین بخش باشه. 3 روز بعد ژان کم کم از بیهوشی درومد و اولین کاری که کرد صدا کردن زی یی بود. اما بعد انگار چیزی یادش اومده باشه ، اشک از چشماش جاری شد. پرستاری که برای تزریق داروی ژان بالای سرش رفته بود با دیدن چشمای باز ژان ،سریع دکتر رو خبرکرد .

dark and lightDonde viven las historias. Descúbrelo ahora