نگاهی به ساعت کرد ، تقریبا دوساعتی رو خوابیده بود ، کمی چشماشو مالید و پاهاشو از تخت اویزون کرد
گوشیشو از روی میز بغل برداشت و پیامی به جونگوک داد
چند دقیقه بعد جونگوک وارد اتاق شد
- بیدار شدی؟؟
جونگوک سمتش رفت و صورتشو بوسید
- اوهوم ...خیلی خسته بودم
- نظرت چیه بریم یه شام خوب بخوریم؟؟؟
- حال ووبین چطوره؟؟
-خوبه ...همه چی نرماله نگران نباش
- خداروشکر....
-پاشو لباساتو عوض کن ...میز رزرو کردم
تهیونگ که هنوزم گیج بود سری تکون داد
-زود نیست؟؟؟
-بریم خونه لباس عوض کنیم الان چند روزه اینجاییم
- درست میگی ..تنم بوی بیمارستان گرفته ...باهم سمت خونه رفتن ، جونگوک در رو باز کرد و منتظر شد تا تهیونگ وارد شه ..چند سالی میشد که باهم زندگی میکردن و این باعث نزدیکی و جدی تر شدن رابطشون شده بود
تهیونگ خسته سمت اتاق رفت و شروع کرد لباساشو در اورد ولی جونگوک وقتی وارد اتاق شد مستقیم سمت حمام رفت و اب رو باز کرد تا وان پر بشهتهیونگ بعد از دراوردن لباساش سمت حمام رفت و کمی شامپوی مورد علاقه ی جونگوک رو توی وان ریخت و بعد خودش وارد وان شد و دراز کشید
چند دقیقه بعد جونگوک که کاملا لخت شده بود وارد حمام شد
- یکی حمام منو اشغال کرده!!!!
- نگو که بدون من میخواستی بری...
- چرا نگام نمیکنی؟؟؟
-چ...چی؟؟
لبخند شیطانی ای زد
- میگم چرا چشماتو ازم میدزدی؟؟؟خجالت میکشی لختم؟؟؟
تهیونگ نگاهی به جونگوک کرد و بعد ناخوداگاه چشمش به سمت عضوش رفت و اب دهنشو قورت داد
جونگوک همینطوری بدون هیچ حرکتی با لبخند شیطانیش ایستاده بود و از رفتار تهیونگ لذت میبردتهیونگ چشمشو از عضوش گرفت و به چشمای جونگوک نگاه کرد
- هنوزم عادی نشده....
- خوبه که !!!خوشحالم بعد از این همه سال هنوزم برات جذابیت دارم
چشمی توی کاسه چرخوند
-منظورم این نبود
-پس چی بود؟؟
دوباره نیم نگاهی به عضوش کرد
- بهتره بیای تو وان ، شاخص دمات میگه داره سردت میشه!!!!
جونگوک نگاهی به عضوش کرد
- از کجا میدونی سردشه؟؟؟شاید تورو دیده!؟؟
-منو همیشه میبینه ولی اینجوری نمیشه!!!
-شاید الان خیلی خوردنی شدی!!!!تهیونگ سرشو پایین انداخت و لب پایینشو گاز گرفت و بعد به چشمای جونگوک زل زد
- خب پس چرا معطلی؟؟؟
جونگوک ابرویی بالا انداخت و سمت وان رفت ، تهیونگ جلو رفت تا اون پشتش قرار بگیره و بعد روی شکمش لم داد و دستشو روی دست جونگوک که روی شکمش بود گذاستجونگوک بوسه هایی روی شونه اش میذاشت و تهیونگ با چشمای بسته از تزریق شدن این همه عشق لذت میبرد
روزهای اولی که با جونگوک اشنا شده بود فکرشو نمیکرد این همه سال به پاش بمونه و هنوزم مثل روز اول دوسش داشته باشه
وقتی دید کاری غیر از بوسه زدن انجام نمیده سرشو تا روی شونه اش چرخوند
- فقط همین؟؟؟
جونگوک بوسه ی دیگه ای گذاشت
- دیگه چی میخوای؟؟؟
- چیزای بهتر مثلا؟؟؟
- برای اون برنامه دارم نمیخوام کوپنمو الان بسوزونم
تهیونگ که متوجه نمیشد ابرویی بالا انداخت
-یعنی چی؟؟؟
- صبور باش میفهمی
BẠN ĐANG ĐỌC
Dr.min
Fanfiction(کامل شده ) اگه کسی که شب قبل باهاش سکس داشتی رو دوباره ببینی سعی میکنی دلشو به دست بیاری یا ازش فرار میکنی؟؟؟؟ این دقیقا اتفاقیه که پارک جیمین درگیرشه قراره زندگی حسابی به چالش بکشه اونو..... کاپل: یونمین، کوکوی