نمیدونست چقدر زمان برد که توی بغل تهیونگ گریه میکرد چون صدای گریه اونم میشنید باعث میشد گریه خودش شدید تر بشه
سرشو از توی گردن تهیونگ بیرون اورد چشمای رو به روش مثل چشمای خودش قرمز از گریه بودن ، زیر چشماش گود افتاده بود و خستگی ازش میبارید
- خیلی داغونی....
-مثل خودت!!!!
تکخنده ای همراه با گریش کرد
- پیدام کردی!!!!!
-یادت که نرفته من فقط تورو دارم جیمین!!!
-هی بهم دروغ نگو تو جونگوک و ووبین هم داری!!
-اره ولی دلیل زنده موندنم تویی .....اونا ادم های مهم زندگیم هستن ولی تو فرشته ی نجاتمی.....من ...من معذرت میخوام جیمین....میدونم چه حسی داری میدونم چقدر حس میکنی گم شدیدستاشو دو طرف صورت جیمین گذاشت
-من فقط نمیخواستم بیشتر از این اذیت شی چون با هر اشکی که تو میریختی منم دوبار اشک میریختم....چطوری میتونستم ببینم تنها دوستم روی ویلچر نشسته ؟جیمین ما حتی باهم امتحان دادیم که باهم دکتر شیم!!!چطوری میتونستم این راهو تنها برم؟؟؟ میدونستم توی اون فشار روحی اگه میفهمیدی اون همه تایم خوبی که با یونگی داشتی همش از یادش رفته و الان به چشم به غریبه بهت نگاه میکنه نابود میشی، من اینو نمیخواستم .....حق داری جیمین و من هزار بار ازت عذرمیخوام و هرکاری که بگی میکنم تا منو ببخشی چون از وقتی که گفتی دیگه نمیخوای ببینیم زندگیم جهنم شده....
سرشو پایین انداخت و با بغض ادامه داد
- نمیتونم غذا بخورم نمیتونم بخوابم ...جیمین نمیتونم وقتی ازم ناراحتی و دوری زندگی کنم.....من.....من بهت وابسته ام حتی اگه ازت دور باشم ولی بهت وابسته ام ..........منو ببخشجیمین درحالی که گوش میداد اشک میریخت خودشم میدونست نمیتونه مدت طولانی ای از دستش ناراحت بمونه فقط حس اینکه ادم های نزدیکت چیزی رو ازت پنهون کنن خفه کننده است ، ولی اون تهیونگش بود کسی که حتی از جیسو هم بهش نزدیک تر بود...
او رو بغل کرد
- میدونم ته ته جونم......اخه کی دعواهامون طولانی شده؟؟؟؟
تهیونگ با شنیدن این جمله جیمین رو محکم تر بغل کرد و گریش شدت گرفتباز هم مدتی توی اون حالت موندن....وقتی هردو اروم شدن سمت قطارمتروکه حرکت کردن
جیمین بخاطر اینکه لباس هاش زیر بارون خیس شده بود سردش شده بود و میلرزید
تهیونگ از توی کوله اش پتوی نازکی رودراورد
- بیا اینو بنداز دورت
- پتو اوردی؟؟؟
-میدونستم سردته...
جیمین پتو رو دورش کشید چون به شدت داشت میلرزید
ESTÁS LEYENDO
Dr.min
Fanficاگه کسی که شب قبل باهاش سکس داشتی رو دوباره ببینی سعی میکنی دلشو به دست بیاری یا ازش فرار میکنی؟؟؟؟ این دقیقا اتفاقیه که پارک جیمین درگیرشه قراره زندگی حسابی به چالش بکشه اونو..... کاپل: یونمین، کوکوی