یک ماه بعد از انتقال به مدرسۀ جدید
مکان: مدرسه
هیوا
تو حیاط مدرسه یه درخت خیلی بزرگ هست. 5 روز پیش برگ هاش خاکستری تر بودن اما امروز کمرنگ تر شدن. یه لحظه به فکرم رسید دستمو بالا ببرم و از بین انگشت هام خورشید و نگاه کنم. امروز نور سفید رنگ خورشید، گرمای کمتری داره. فکر کنم زمستون داره میاد.
همینطور به نور خاکستری رنگ لای انگشت هام نگاه میکردم که یکهو تاریک شد. دستم و برداشتم. بله خود مزاحمش بود! لیام.
_ داری چیکار میکنی کوآلای بد اخلاق؟
نمیدونم دقیقاً چه فعل و انفعالاتی داخل مغز این بشر رخ داده که از سه روز پیش دائماً من و کوآلای بداخلاق صدا میزنه و به شدت هم روش تأکید داره!
_ گفتم بهم نگو کوآلای...
_ بد اخلاق؟
آهی کشیدم و خواستم از روی نیمکت بلند شم که دوباره منو کشید تا بشینم.
_ واستا ببینم...بیا دیدی کوآلایی؟؟ اونم از نوع بداخلاقش! هر دفعه باهات حرف میزنم حس میکنم میخوای بخوابی چون اینقدر خسته ای که نه عین آدم جوابم و میدی و نه وامیستی بقیه ش و بشنوی...
پوکر به قیافۀ معترضش زل زدم. یک دفعه ای با حرص دستش و مشت کرد و آورد رو هوا.
_ شیطونه میگه همچین بزنم تو صورتت تا حداقل یکبار حالتش عوض بشه!
_ میخوای حرفت و بزنی یا برم؟
_ بله بله قربان الان میگم...هوف...خبر جدید و شنیدی؟
_ خبر جدید؟
_ آره دیگهه...البته خیلیم جدید نیست چون همه همیشه میدونن...
_ چه خبری؟
_ اینکه قراره...
تا میخواست ادامۀ جمله ش و بگه یکهویی صدای سر و صدای عجیبی به گوش رسید. با تعجب برگشتیم ببینیم صدا از کجا میاد.
_ صدای چی بود؟؟
لیام همونطور که از شنیدن صدا خشکش زده بود یکدفعه ای یک لامپ بالای سرش روشن شد و گفت:
_ آهاااا نکنه...
تا خواستم بپرسم «چی؟!» دیدم داره منو به سمت سالن مدرسه میکشونه.
وارد راهروی مدرسه شدیم. همۀ افرادی که از کنارمون رد میشدن سؤال ذهن ما رو بلند میگفتن.
_...اونجا چه خبره؟...
توجهمون به سمت جمعیتی که جلوی بورد ایستاده و با هیجان با هم حرف میزدن، جلب شد. علاقۀ اونا ما رو هم کنجکاو کرد. به سمتشون رفتیم و رد چشماشونو دنبال کردیم. یک برگه با نوشته های مشکی و کلی لکۀ خاکستری روی بورد بود. واو! رنگ لکه ها خیلی زیادن...خاکستری روشن،خاکستری برفی ، خاکستری دولفینی، خاکستری سیر، خاکستری نقره ای و...
STAI LEGGENDO
𝕲𝖗𝖆𝖞 (𝕮𝖔𝖑𝖔𝖗 𝕸𝖊)
Storie d'amoreحالا که دارم فکر میکنم...خاکستری هم معنیِ رهایی میده. معنیِ طردشدگی. خاکستری نه سفیده سفیده و نه سیاهه سیاه. از این و از اون طرد شده. از گذشته و آینده، از دیروز و فردا! اگر با سفیدی قاطی بشه، اونو از بین میبره و اگر با سیاهی قاطی بشه، سیاهی وجودش ر...
