لیسا برگشت به هتل و با وارد اتاقش شدن و نشستن روی تختش به اینکه قبل رفتنش دلیل جداییشونو بهش بگه یا نه فکر کرد * ولی اگه بهش واقعیت رو بگم شاید تونسته باشم یه ذره از اون حس بدشو کمتر کنم .. *
گوشیشو بیرون آورد و به آماندا زنگ زد تا یه چیزی رو چک کنه و بتونه حداقل یه سری از حرفایی رو که اون سال نتونسته بود بهش بزنه رو بهش بگه .
آماندا : سلام لیسا .
لیسا : آماندا میشه اسم کسی که برات میفرستم رو سریع چک کنی و آدرس خونه اشو برام بفرستی ؟!
آماندا : باشه من سریع حلش میکنم .
لیسا تماسو قطع کرد و اسم جنی رو برای آماندا فرستاد و همونجوری توی اتاقش دراز کشید و به حرفایی که جنی بهش زد فکر کرد اون حرفا هربار که درون ذهنش پلی میشدن بیشتر اذیتش میکرد و باعث به درد اومدن قلبش میشد * من نباید اونجوری ترکت میکردم عشقم همش تقصیر منه *
فلش بک
* لیسا *
با نگاهی که به دختر روی تخت که دقیقا بغلم خوابیده بود؛ انداختم لبخندی روی لبام نشست و بوسه ای روی بینی اش جا گذاشتم و آروم ازش جدا شدم و از روی تخت بلند شدم تا قبل رفتن به دانشگاه براش صبحونه درست کنم .
وقتی نگاهم به دفتر نقاشیش افتاد از سر کنجکاوی نگاهی به طراحی هاش انداختم و با دیدن چهره ای
که توی دفترش کشیده بود نگاهی بهش انداختم و لبخندی از غم روی لبام ظاهر شد * من چجوری بهت دلیل نزدیک شدنم بهتو بگم آخه !! مطمئنم که ازم متنفر میشی *دفتری که چهره خودش داخلش طراحی شده بود رو روی میز گذاشت و رفت سمت آشپزخونه و با مواد غذایی که داخل یخچال بود پنکیک و نیمرو درست کرد .
برگشت سمت اتاقشون و خواست جنی رو که خیلی عمیق خوابیده بود رو بیدار کنه که یهو گوشیش زنگ خورد و برای اینکه جنی حرفاشو نشنوه سریع از اتاق خارج شد و برگشت آشپزخونه .
تماسی که از طرف خواهرش جیسو بود رو جواب داد .
لیسا : سلام آبجی .
جیسو : سلام لیسایا حالت خوبه ؟!
لیسا : راستشو بگم نه خوب نیستم ولی دارم سعی میکنم باهاش کنار بیام .
جیسو : بهش همه چی رو گفتی ؟!
لیسا آهی کشید و گفت : نه هنوز ..
جیسو : نزار دیر بشه قبل رفتن همه چی رو بهش بگو لیسا ..
لیسا : خیلی سخته آبجی؛ من ..
لیسا بغضشو نگه داشت و ادامه داد : دلم براش تنگ میشه من بدون اون میمیرم آبجی .
جیسو : ولی این دستور بخاطر زندگی خودمونه یادت باشه که اون دختر کیه لیسا ..
![](https://img.wattpad.com/cover/346715167-288-k346197.jpg)
YOU ARE READING
Forgotten Wounds❤️🩹
Mystery / Thrillerفیکشن : زخم های فراموش شده ژانر : مافیایی؛ جنایی؛ پلیسی؛ خانوادگی؛ عاشقانه؛ غمگین؛ اکشن؛ رمزآلود روزهای آپ : جمعه ها ساعت ۱۰ شب کاپل : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : گذشته ی دردناکی که باعث و بانیه خیلی از اتفاقاتیه که توی زندگیشون افتاده و بچگی که...