فلش بک
جنی : لیسا چرا به بقیه هم نگفتی که بیان ؟
لیسا لبخندی زد و گفت : خب مگه بده ؟! خواستم کمی با هم تنها باشیم و قدم بزنیم .
جنی : نه خب خیلیم دوس دارم که با هم باشیم ولی بعدا رزیتا از اینکه اونم نبردیم کلی غر میزنه ..
لیسا : نترس به جیسو سپردم که رزیتا و رزی رو ببره بیرون .
جنی : خیالم راحت شد .
لیسا و جنی به آرومی در کنار همدیگه قدم میزدن و از کنار هم بودن شاد بودن . داشتن مسیرشونو میرفتن که لیسا چشمش به گروه رقاصی افتاد و با دست بهشون اشاره کرد و لب زد : جنی اونجا رو ببین؛ منم دلم می خواد برم اونجا و برقصم .
جنی : خب برو برقص؛ منم تشویقت می کنم .
لیسا با لبخند به جنی نگاه کرد و گفت : واقعاً ؟
جنی : اوهوم مطمئنم که خیلی هم خوب میرقصی؛ همون رقص هایی که تمرین میکردی رو اینجا امتحان کن قطعاً همه عاشقت میشن ..
یهو جدی تر به لیسا نزدیک شد و ادامه داد : اما بهت هشدار میدم جز من به کسی حق نداری نگاه هم کنی ها ..
لیسا خندید و گفت : چشم عشقم؛ مگه میشه کسی جز تو رو ببینم چون تنها زیبایی که چشمامو نمیتونم ازش بردارم ..
بهش نزدیک شد و دستشو دور کمرش گذاشت و کمی
به خودش نزدیکش کرد و ادامه داد : تنها تویی بیب .با این حرفش جنی گونه هاش سرخ شد و لیسا با دیدن اینکه خجالت میکشه نیم لبخندی زد و بوسه ای روی لباش گذاشت و به سمت رقاص ها دویید جنی با لمس لبای لیسا شوکه شده بود و قلبش تند تند میزد جوریکه انگار میخواست از سینه اش بزنه بیرون؛ وقتی که به خودش اومد لبخندی زد و به لیسا که داشت آماده رقصیدن میشد نگاهی انداخت هنوز نوبتش نرسیده بود برای همین دوباره برگشت پیشش و با استرس داشت رقصی که قرار بود همراه آهنگ اجرا کنه رو تمرین میکرد . درسته که رقصش خیلی خوب بود اما بازم هی زود زود نگاهی به جنی مینداخت و ازش میخواست که نظرشو راجب رقصش بده .
جنی هم هر وقت که لیسا بهش نگاه میکرد می گفت که خیلی عالی می رقصی . همین جمله کافی بود که لیسا استرسش کمتر بشه و دیگه استرس نداشته باشه .
لیسا به آرومی رفت روی سکوی اجرا و سلامی کرد و
شروع کرد به رقصیدن همراه آهنگ . مردم براش دست میزدن و اونم می رقصید هر از گاهی به جنی نگاه می کرد و لبخند میزد جنی با دیدن رقصش قلبش شروع کرد به تپیدن اون رقصی بود که با هم آماده اش کرده بودن و با نگاه های لیسا میتونست بفهمه که داره برای اون میرقصه همونی که هر وقت میخواست بهش ابراز
علاقه کنه اجراش می کرد همون رقص بود .جنی با گوشیش از لیسا فیلم میگرفت و بهش لبخند میزد .
رقصش حس خاصی داشت که هیچ کسی جز خودش
و لیسا در موردش نمی دونستن و از معنی که پشتش پنهون شده بود خبر نداشتن .
VOUS LISEZ
Forgotten Wounds❤️🩹
Mystère / Thrillerفیکشن : زخم های فراموش شده ژانر : مافیایی؛ جنایی؛ پلیسی؛ خانوادگی؛ عاشقانه؛ غمگین؛ اکشن؛ رمزآلود روزهای آپ : جمعه ها ساعت ۱۰ شب کاپل : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : گذشته ی دردناکی که باعث و بانیه خیلی از اتفاقاتیه که توی زندگیشون افتاده و بچگی که...