نیکولاس : آخه کی رو دیدی که تو روز تولدش گریه کنه ؟!
جیسو : ها ؟!!
نیکولاس : دیونه منظورم تویی .
جیسو : من که گریه نمی کنم؛ میدونم که میخوای تلافی کنی؛ قصدت همینه درسته ؟
نیکولاس : از چشمات کاملاً مشخصه که داشتی گریه میکردی اگه همینطوری ادامه بدی کل اتاقو آب میبره؛
درضمن نیومدم تلافی کنم برعکس اومدم تولدتو تبریک بگم ..نیکولاس لبخندی زد و ادامه داد : درسته دیونه ای ولی لایق یه جشن تولد هستی که؛ به حرفام خوب گوش کن چون من خیلی پیش نمیاد اینو به زبون بیارم؛ تولدت مبارک .
جیسو از رفتارای نیکولاس متعجب شده بود چون هیچوقت تصورشم نمیکرد روزی برسه که نیکولاسم
به جشن تولدش بیاد پس از ته دلش خوشحال بود .جیسو : ممنون نیکولاس؛ حرفاتو هیچوقت یادم نمیره .
لیانا به جیسو و نیکولاس نگاهی انداخت و رفت توی فکر * انگار آدمای بدم دل دارن؛ نمیشه از روی ظاهر بقیه رو قضاوت کرد؛ این دو تا دوستای خیلی خوبی میشن، من مطمئنم *
لیانا پاکتو به سمت جیسو گرفت و جیسو با تعجب پاکتو ازش گرفت و لب زد : این چیه ؟
لیانا : می تونی هر آرزویی که داری رو توی این برگه بنویسی و بزاریش تو پاکت و وقتی بزرگ شدی نامه
رو باز کنی .جیسو : یعنی برآورده هم میشه ؟
لیانا : نمی دونم .. شاید؛ ولی امتحانش کن .
جیسو تو کاغذ هر چی آرزو داشت رو نوشت و گذاشتش داخل پاکت و پاکتو داد به لیانا که براش نگهش داره .
لیانا : چرا نامه آرزوهاتو میدی به من ؟
جیسو : میخوام برام نگهش داری .
لیانا نامه رو ازش گرفت و خواست حرفی بزنه که نیکولاس پرید وسط حرفشون و گفت : نمیخوای
شمع ها رو فوت کنی ؟ بابا دلمون ضعف رفت برای کیک؛ زودباش دیگه فوتش کن ..جیسو : عههه خیلی شکموئی نیکولاس؛ باشه بابا فوتش میکنم .
لیانا : اول آرزو کن .
جیسو چشماشو بست و آرزویی از ته دلش کرد و سریع
شمع ها رو فوت کرد و بقیه براش دست زدن؛ جیسو خوشحال بود و با نگاه کردن به کسایی که کنارش بودن لبخندی روی لباش نشست؛ با چاقو کیکو برش زد و
بعدشم که کیکو تقسیم کردن و همه مشغول خوردن بودن یکی از بچه ها اومد پیشش و گفت سه نفر اومدن ملاقاتت .جیسو از هیجان دست و پاشو گم کرد و روبه لیانا گفت : الان برمیگردم .
لیانا : باشه .
جیسو خوشحال بود چون میدونست که دوستاشن
که اومدن ملاقاتش پس با عجله سمتِ درِ خروجی پا تند کرد و وقتی اونا رو از دور دید لبخندی روی لباش نشست و اونا هم با دیدن جیسو خوشحال شدن و براش دست تکون دادن .
KAMU SEDANG MEMBACA
Forgotten Wounds❤️🩹
Misteri / Thrillerفیکشن : زخم های فراموش شده ژانر : مافیایی؛ جنایی؛ پلیسی؛ خانوادگی؛ عاشقانه؛ غمگین؛ اکشن؛ رمزآلود روزهای آپ : جمعه ها ساعت ۱۰ شب کاپل : جنلیسا و چهسو خلاصه : خلاصه : گذشته ی دردناکی که باعث و بانیه خیلی از اتفاقاتیه که توی زندگیشون افتاده و بچگی که...