موزیک پیشنهادی : Here I am از jo Hyun Ah
.................................شاید گاهی اوقات احساسات قاطی بشن
مثلا موقعی که باید عصبانی باشی ، نیستیروحی که از درد در حال افتادن از پرتگاه جسم نابود شده اش بود ،
با زنجیر به ستون های آهنین جسمش بسته شده ،
خلاص شدن چاره اش بود ،
پایانه ی تمام درد هایش!
اما جسمش همچنان در تلاش بود تا روحش را به جسم گلیش زنجیر کند ...
بدن و روح ؟ حکایتِ روزنامه و پنجره را دارند
شاید روزنامه باطله را نخوانی
اما پنجره ای که رنگش کدر و کثیف است
را تمیز میکنی !
چراکه میتوانی با پنجره ی تمیز دور دست ها را زیبا تر ببینیموریانه های ذهنم ................JUNGKOOK
.
.
.
.
.
.
.
.دور کند و تند قاطی شده بود و جونگکوک گوشه ترین قسمت ذهنش کز کرده بود
تو لایه های عمیقش گم شده بود
هیچ صدایی رو نمیشنید" از دستش دادید " تنها جمله ای بود که تو ذهنش پرسه میزد
عزاداری گُذَرِشِ درد هاست ، اما چرا برای اون زوج انقدر دردناک بود؟
امگا تمام اون شب رو خونریزی داشت
جلوی چشم هاش کیلو کیلو خون ازش میرفت
اما هیچکس هیچ کاری نتونست بکنه
آلفاش درمونده و عصبی بود و بیشتر از همه نگران حال جفتش !از رایحه تند شده ی آلفا معلومبود حسابی خشمگینه!
از دست کی خشمگین بود؟
به طرز باور نکردنی جنین یک ماهه رو از دست دادن
به دلیل آسیب های ویار ،که امگا پنهان میکرد !ویار آهن و میخ و یخ از بدترین ویارهایی بود که یه امگا میتونست بهش مواجه بشه
و مادر اصلی جونگکوک هم همین ویار رو داشت
بعد از به دنیا اومدن جونگکوک، به دلیل آسیب و پارگی های داخلی از دنیا میره
و پدر جونگکوک که نمیتونسته تحمل کنه با سه تا فرزند ،
بار دیگه ازدواج میکنه با امگایی به نام سارا ...و حالا داشت برای امگای جوان اتفاق میوفتاد
از ترس و غصه میلرزید
اونهمه کاری کرده بود تا بچه سالم بمونه
اما باز هم ؟ باز هم ؟
امگا نتونست بچه رو نگه داره ، ویار سنگین و وحشتناکی رو داشت
یعنی بار دیگه میتونست؟
اصلا دفعه ی بعدی وجود داشت؟
.
.
.
.
.
.
.
.
BẠN ĐANG ĐỌC
RED TYPEWRITER
Lãng mạnسناتور کیم فردی باکمالات ، مستبد و مردسالار و دولتمندی بود که خیلی ها از جمله مادلین خواهان او بودن و همین حقیقت باعث میشد پیچک های حسادت خفهکننده خرخرهشُ بچسبه و نزاره نفس بکشه ! ************* اسم فیک : ماشین تحریر قرمز کاپل : ویکوک ، سیکرت ژا...