پشت دیواره کاذب ذهنم مینشینم و به مشاجره دروغها و واقعیت ها گوش میدهم.
گاهی اوقات هم به جدال میان آنها میخندم .
بیشتر اوقات سلول های دروغین برنده میشوند
بعضی وقتا هم این واقعیت است که خط برنده را میدزدد!
حقه و دغل بازی فقط کار بدکاران نیست.
در اصل شرور ها اسمشان بد در رفته بود ............ ........ ..... SENATOR KIM.........
" ذهن قاتل ".
.
.
.
.
.
.نمیتونست درست نفس بکشه ، نفس هاش منقطع و پر درد شده بود . چشمان تیله ایش میسوخت .
میسوخت از این همه ناتوانی ، گاهی فکر میکرد یه قدم جلو تر از ذهنش تصمیم میگیرد اما گاهی هیولای ذهن ، نخ های تصمیم رو تکه تکه میکنه تا به مقصد نرسه
اون جونگکوک بود ، کسی که هیولا های زیادی تو ذهنش داشت و حالا که روی زمین سرد و خیس نشسته و سرشُ به پنجره تراس تکیه داده بود ،
بهش پی برد .بار دیگه نگاهشُ به پرونده پزشکی تو دستش داد
دست هاش یخ بودن و میلرزید
واژه غیرممکن و ناتوان و نتوانستن تو خون و رگ جونگکوک نبود !
اما حتی دیگه صدای امگای درونش هم خاموش شده بود ، رایحه ی ترس و نگرانی کل اتاقشون رو در بر گرفته بود .هوای بارونی و دلگیر بدون شوهرش،
واقعا طاقت فرساس .
بهش اطلاع داده بودن که نزدیک چند شبی تهیونگ به ماموریت میره !
با یادآوری چند ساعت پیش آهی کشید" فلش بک "
نفس عمیقی کشید تا سرخی گونه هاش کمتر بشه
به سمت در رفت و به لباس های سفید و طوسیش دستی کشید
لبخندی زد و در رو باز کرداوه ...اون ؟
امگا لبخندی به دستیار همسرش و سرباز کنارش زد :
[ اوه شما باید مارسل پارک باشید؟ ]
آلفای مو مشکی از اینکه امگا اون رو یادشه لبخند ذدقزده و مهربونی زد
به سمت همسر مافوقش خم شد و ادای احترام کرد:[ احترام من رو بپذیرید ، خرسندم از اینکه این بندهی حقیر رو یادتونه ...]
امگا خنده ی خجالتزده ای کرد و نگاهشُ سوالی بین دو تا آلفای خوشچهره چرخوند
البته که هیچکدوم به جذابیت آلفای سلطنتی خودش نمیرسه
أنت تقرأ
RED TYPEWRITER
عاطفيةسناتور کیم فردی باکمالات ، مستبد و مردسالار و دولتمندی بود که خیلی ها از جمله مادلین خواهان او بودن و همین حقیقت باعث میشد پیچک های حسادت خفهکننده خرخرهشُ بچسبه و نزاره نفس بکشه ! ************* اسم فیک : ماشین تحریر قرمز کاپل : ویکوک ، سیکرت ژا...