سناتور کیم فردی باکمالات ، مستبد و مردسالار و دولتمندی بود که خیلی ها از جمله مادلین خواهان او بودن و همین حقیقت باعث میشد پیچک های حسادت خفهکننده خرخرهشُ بچسبه و نزاره نفس بکشه !
*************
اسم فیک : ماشین تحریر قرمز
کاپل : ویکوک ، سیکرت
ژا...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
در غم هایم عالمی از بی خوابی دارم روزها فکری بی تابی در وحلهی نادانی نادان منم ، منی که وداع میگوید از دریا دریا افکار من است و من نادانم که فکر میکنم درونم ساحل است ... دریا درون من است و من نادان ،ناخواسته خود را به اذیت در می آورم
شب هنگام بود و ذهن جونگکوک اندازه شب سیاه به نظر میرسید، فکر میکرد از شر کابوس ها راحت شده اما اینطور نبود و این فقط یه دلیل داشت ! سناتور کیم .. شخصی که یکی از افراد های مهم برای حکومت بود ترس و وحلهی شرارت ها رو شکار میکرد و اونا رو درون خودش نگه داری میکرد. امگای تاجر با خستگی از افکارش درباره اون مرد آهی کشید .
درحالی که لباس های راحتی و قرمز حریر مانند پوشیده بود ،روی طاقچهی پنجره بزرگ نشسته بود و به جنگل لجنی و آسمون شب نگاه میکرد. به عصرگاه فکر میکرد، اون به طور غیرمستقیم گرگ سناتور که هیچکس ندیده بود رو دیده بود ! غیرممکن و غیرقابل باور ...
چشم های طوسیِ یک آلفا رو زمانی میتونستی ببینی که باهاش جفت بشی و یا گرگ آلفای سلطنتی تو رو بپذیره و بهت اعتماد کنه و حالا ؟ امگا دچار نشخوار فکری شده بود که این اجازه ی آلفا بر چی ممکنه باشه؟
اونقدر غرق در افکارش بود که متوجه نشد ایلوان وارد اتاقش شده ، بتای زیبارو صداشُ صاف کرد :
[ موندم چرا همیشه رنگ قرمز رو انتخاب میکنی؟ حتی میوه موردعلاقت هم تناژ قرمز شرابی داره ]
جونگکوک لبخندی زد و به لباس هاش نگاه کرد :
[ یه علاقه ی خاصه ]
ایلوان لوپ هاشُ باد کرد و تو افکارش چرخدندههای شیطنتشُ به کار انداخت :
[ که اینطور؟؟ پس حتما انگشتر یاقوتی سناتور جزو علایق خاصی که داری باید باشه؟ چطوره که بری و ازش بخوای اونو بهت بده! ]
حرف های ایلوان بوی طعنه و مسخرگی میداد. امگا چشم هاش درشت شد و با زیرکی هومی کشید: