جیسونگ واقعا دوست داشت سرش رو به دیوار بکوبه؛ جوری که ذرات متلاشی شدهی مغزش به هیچ عنوان جمع نشن.
همهی تغییرات دور از چشم خودش تنها داخل یه هفته اتفاق افتادن...
اون مینهوی بیادب به بهونهی اینکه نمیتونه باهاش خداحافظی کنه، یواشکی کل وسایلش رو جمع کرد، ناپدید شد و اون رو مثل پسرهای خیانتکار داخل خوابگاه با یه نامه رها کرده بود.
"جیسونگی خوشگل من... امیدوارم از ندیدنم داخل خوابگاه و یواشکی رفتنم دلخور نشی. خداحافظی خیلی سخته و اگه من برای خداحافظی باهات صبر میکردم، پشیمون میشدم و هیچوقت پام رو از این خوابگاه بیرون نمیذاشتم. چون تو قسمتی از وجود مینی هستی و وقتی تو درون من وجود داشته باشی، ترک کردنت به اندازهی یه دنیا سخته؛ هرچند مینی ترکت نکرده! قول میدم هیچوقت جای خالی خوراکیهام رو حس نکنی و دلت برام تنگ نشه چون قراره همهاش ور دل خودت باشم جیسونگی قشنگ من.
به هرحال وقتش بود مینی راه خودش رو پیدا کنه و پیش اونی زندگی کنه که دوستش داره. اما تو که فکر نمیکنی من رفیق نیمهراه بودم و فقط راه خودم رو پیدا کردم؟ اگه راهم رو پیدا کردم قطعا تو رو هم توی راه درستت هل دادم فقط از فرصت پیش اومده استفاده و خودت رو پیدا کن.
قراره هم اتاقی جدید داشته باشی جیسونگی نازم. قبل از اینکه جای خودم رو بهش بدم، مطمئن شدم هیچ آزاری بهت نرسونه و اختلالی توی روند زندگیت ایجاد نکنه. پسر مرتبیه پس هرچقدر دوست داری خوابگاه رو کثیف کن و بذار جمعشون کنه چون به من قول داد خوابگاه رو همیشه برات تمیز نگه داره. آشپزیش هم خیلی خوبه اما به پای مینی نمیرسه! براونیهای خوشمزهای درست میکنه و بهم قول داد برای تو هم درست کنه.
چون پسر پولداریه من سهم بیشتر اجارهی خوابگاه رو انداختم گردنش، پس وقتی مبلغی که به عنوان اجاره بهت میده رو گرفتی، شکایت نکن که زیاده! تو فقط ازش بگیر و اجاره رو پرداخت کن. به هرحال اون داره کنار هایبرید ارزشمندی به اسم هان جیسونگ نابغهی دانشکدهی موسیقی زندگی میکنه. جیسونگی من هرکسی نیست پس باید برای زندگی کردن کنار جیسونگیم، اجارهی زیادی بپردازه.
تو هم پولهایی که برات میمونه رو جمع کن جیسونگی نازنازی من... به هرحال زندگی دانشجویی خرج داره...
خب حس میکنم خیلی حرف زدم پس خلاصهاش میکنم... یادت نره که مینی چقدر دوستت داره. تو وسط قلب من نشستی و پاهات رو دراز کردی؛ هیچکسی رو هم راه نمیدی پس فکر نکن ترکت کردم.
خیلی خیلی دوستت دارم و امیدوارم با همخونهی جدیدت به جاهای خوبی برسین.
از همینجا لپهای خوشگل و تپلیت رو میبوسم.
دوستدار تو مینی؛ تنها اسنوبال نازنازی زندگیت."
بغض کرده بود، دلش میخواست مینهو رو پیدا کنه و اون دم و گوشهای برفیش رو بکشه تا تنبیه بشه و اینجوری ترکش نکنه.
گلوش بهخاطر بغضی که بیخیالش نمیشد، درد گرفته بود و دلش میخواست بهخاطر اینکه دوباره تنها شده، اشک بریزه.
اما وقتی ناگهانی زنگ خوابگاه به صدا در اومد، جیسونگ حتی وقت نکرد مسئلهی رفتن دوستش رو در کنار تنها شدنش هضم کنه.
سمت در رفت و بعد از باز کردنش، با پسری روبهرو شد که عمیقا دلش نمیخواست ببینتش...
لی فلیکس شیطان صفتی که با دوتا چمدون جلوی در ایستاده بود تنها چیزی بود که جیسونگ بهش نیاز نداشت.
پسر کت چرمی به تن داشت و جیسونگ میتونست با کمی دقت متوجه بشه که زیر اون کت چرم، رکابی مشکی رنگی پوشیده.
هوا این روزها سرد شده بود و جیسونگ درک نمیکرد که چرا پسر با همچین لباسهایی بیرون میچرخه.
- خب... با وجود اینکه کلید داشتم، ترجیح دادم همخونهام در رو برام باز کنه تا خیلی یهویی وارد نشده باشم. میتونم بیام داخل؟
جیسونگ ابرویی بالا انداخت و نگاه آخرش رو به سرتا پای پسر مشکی پوش داد.
- نه.
داخل رفت و در رو پشت سرش کوبید.
برای اولین بار توی کل زندگیش، حس میکرد از دوست خرگوشیش متنفره. اون جاش رو به یه آدم که صرفا همخونهاش باشه نداده بود، اون فقط یک نفر رو آورد که آرامش و آسایش جیسونگ رو ازش بگیره، زندگی رو به کامش تلخ کنه و اون رو فراری بده.
عصبی دندونش رو روی لب پایینش فشار داد و روی تخت نشست. آرنجهاش رو روی زانوهاش گذاشت و موهاش رو توی چنگش گرفت.
همین دردسر رو توی زندگیش کم داشت. انگار مشکلاتش یکی دوتا بودن که مینهو بزرگترین دردسر زندگیش رو هم به جونش انداخته بود.
با باز شدن در خوابگاه و صدای کشیده شدن چرخهای چمدونها کف زمین، چشمهاش رو عصبی روی هم فشار داد.
- خوشآمدگویی گرمی بو...
- از همین حالا بهت بگم، این خوابگاه قوانین خاص خودش رو داره. نمیتونی هرشب پارتنرهات رو بیاری اینجا و باهاشون هر غلطی که دلت خواست بکنی. آوردن آدمهای اضافی اینجا ممنوعه. زمان عوض کردن لباسهات میری داخل حمام، اینجا شوی مدلینگ راه ننداختیم که وسط خونه لخت بشی. فهمیدی؟
- فوقش پارتنرهام رو هم آوردم با هم تریسا...
- لی فلیکس!
BINABASA MO ANG
My Fluffy Snowball
Fantasy-My Fluffy Snowball •𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚: Chanho, Changjin, Jilix, Seungin •𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝙃𝙮𝙗𝙧𝙞𝙙, 𝙁𝙡𝙪𝙛𝙛, 𝙎𝙢𝙪𝙩, 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 •W𝙧𝙞𝙩𝙚𝙧: Roe ناخواسته فشار دستش رو روی دم پنبهایش بیشتر کرد و لبش رو توی دهنش کشید؛ نمیدونست جملهاش رو چطور ت...