تازه از حمام بیرون اومده و میشه گفت هنوز عصبانی بود.
حولهی کوچیکی که روی موهاش انداخته بود رو روی تختش پرت کرد و نگاهش رو به هان جیسونگی داد که در آرامش کتابش رو میخوند و توجهی بهش نداشت.
نمیدونست هایبرید سنجاب چطور میتونست با گندی که اول صبح به زندگیش زده بود، بشینه با آرامش کتاب بخونه!
- گند زدی به هیکل من؛ حالا نشستی اینجا کتاب میخونی؟
جیسونگ بدون اینکه نگاهش کنه یا حتی تمرکزش بهم بریزه، همونطور که چشمهاش جملات کتاب رو دنبال میکردن، با آرامش جواب داد.
- اون فقط یه اتفاق بود.
حولهاش رو دوباره از روی تخت برداشت و سعی کرد قبل از اینکه قطرههای آب تخت و لباسش رو خیس کنن، نم موهاش رو بگیره.
- اتفاق؟ تو توی این سرما آیس آمریکانوت رو خالی کردی روی سرم! رو سر هرکسی نه، روی سر جذابترین پسر دانشگاه یعنی من! یعنی دوست پسر عزیزت!
هایبرید سنجاب که بهخاطر پرحرفیهای دوست پسرش تمرکزش بهم ریخته بود، اخمی روی پیشونیش نشوند و سعی کرد با دوباره خوندن از روی جملهای که متوجهش نشده بود، دوباره تمرکزش رو برگردونه و با همون اخم جواب فلیکس رو داد.
- جذابترین پسر دانشگاه زیر پنجرهای که من داشتم درس میخوندم، نشسته بود و داشت با یه هایبرید دختر گرگ لاس میزد؛ پس تقصیر من نیست! تو جای اشتباهی نشسته بودی.
- عه گرگ بود؟ من فکر کردم چون مینهو خرگوش برفیه اون دختره هم روباه برفی چیزی باشه! به اون حجم از مکار بودن نمیاومد گرگ باشه!
جیسونگ به حرف پسر توجهی نشون نداد و کتابش رو ورق زد؛ عاشق تاریخچهی موسیقی و سازهای مختلف بود و از مطالعه کردن راجع بهشون سیر نمیشد.
فلیکس که دید پسر داره بهش بیتوجهی میکنه، اخمهاش رو توی هم کشید و سعی کرد با صاف کردن صداش، نشون بده چقدر راجع به حرفهایی که میخواست بزنه، جدیه!
- هنوز داری کتاب میخونی؟ تو روی موهای بلوند و جذاب دوست پسرت آیس آمریکانو ریختی؛ هیچ عذاب وجدانی نداری؟
جیسونگ دیگه از وراجیهای پسری که اجازه نمیداد در آرامش کتابش رو بخونه، خسته شده بود.
کتابش رو بست و از حالت درازکش در اومد تا به راحتی روی تخت بشینه.
- به هرحال سنجابها نباید زیاد قهوه بخورن و اون هم اضافی بود. درضمن تو چی؟ هیچ عذاب وجدانی راجع به لاسی که زیر پنجره میزدی، نداری؟
حالا که کمی از نم موهاش گرفته شده بود، حوله رو دور گردنش انداخت و زبونش رو روی لب پایینش کشید.
- من فقط حوصلهام سر رفته بود؛ لاس جدی که باهاش نزدم!
چشمهای هایبرید سنجاب ناخواسته درشت شدن. کاملا متوجه بود که فلیکس توی یه شب نمیتونه به مریم مقدس تبدیل بشه اما این کارهاش دیگه زیادهروی بود!
- "میتونم توی تخت نشونت بدم که چقدر از این بهترم" لاس جدی نبود؟ اگه بخوای لاس جدی بزنی پس چی کار میکنی؟
- میبرمش روی تخت.
جیسونگ دیگه نتونست جلوی پوزخندش رو بگیره. واقعا برای اولین تجربهی توی رابطه بودنش سنگ تموم گذاشته بود!
فلیکس که سکوت پسر سنجابی رو دید، از روی تخت خودش بلند شد، با چند قدم خودش رو به جیسونگ رسوند و کنار پسر سنجابی لبهی تخت نشست.
- لازم نیست ناراحت باشی جی! ایرادی نداره که روی سر پرنس دانشگاه قهوه ریختی، من میبخشمت.
چی میشنید؟ لی فلیکس به خودش میگفت پرنس دانشگاه؟ این پسر همیشه انقدر خودشیفته بود و جیسونگ ندید یا حالا انقدر خودشیفته شده بود؟
فلیکس اجازه نداد افکارش پر و بال بگیرن و حرفش رو ادامه داد:
- به هرحال من فقط لاس جدیهام رو با تو میزنم؛ دیگران فقط شوخین.
- چقدر حرفت دلگرم کننده بود لی فلیکس.
- خودم میدونم. حالا میخوای باهم یه لاس جدی بزنیم؟ روی تخت تو.
جیسونگ دستش رو مشت کرد و ضربهی آرومی به بازوی پسر بیشرم کنارش کوبید.
- انقدر بیشرم نباش!
پسر مو بلوند نیشخندی گوشهی لبش نشوند و همونطور که حولهاش رو از دور گردنش درمیآورد، به جیسونگ پشت کرد.
- پس فعلا بیا یکم نم موهام رو بگیر؛ این رو که میتونی؟
جیسونگ حوله رو از بین انگشتهای فلیکس بیرون کشد و اینبار با حوله به کمر فلیکس کوبید.
- خیلی پررویی پسر... خیلی خیلی پررو!
لبخندی روی لبهاش نشوند و با سرخوشی به جیسونگ اجازه داد تا حوله رو روی موهاش بکشه و کمی بیشتر نم موهاش رو بگیره.
- من پررو نیستم. من فقط حق طبیعیم رو میخوام.
با آرامش حوله رو روی تارهای طلایی پسرک میکشید و همزمان از عطر شامپویی که به سرش زده بود، مست میشد.
- آره مثلا! پسرهی پررو!
.
.
.
VOCÊ ESTÁ LENDO
My Fluffy Snowball
Fantasia-My Fluffy Snowball •𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚: Chanho, Changjin, Jilix, Seungin •𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝙃𝙮𝙗𝙧𝙞𝙙, 𝙁𝙡𝙪𝙛𝙛, 𝙎𝙢𝙪𝙩, 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 •W𝙧𝙞𝙩𝙚𝙧: Roe ناخواسته فشار دستش رو روی دم پنبهایش بیشتر کرد و لبش رو توی دهنش کشید؛ نمیدونست جملهاش رو چطور ت...