سمت کافه رفت و به بکهیونی که با ذوق به بسته تو دستش خیره شده بود، نگاه کرد و گفت:"بکهیون، بریم برسونمت."
بکهیون ترسیده نگاهش کرد و گفت:"میرم دکتر."
چانیول جدی بهش نگاه کرد و گفت:"بهت گفتم میرسونمت."
و کنار بکهیون ایستاد و دستش رو پشتش رو گذاشت و گفت:"دلم نمیخواد کسی به جز من، چیز کیک خوردنت رو ببینه."
بکهیون متعجب گفت:"چرا؟"
-:"چون وقتی چیزی رو میخوری، من، که خیلی خوددارم، دلم میخواد بخورمت. دیگه چه برسه به بقیه."
بکهیون ترسیده گفت:"نه بابا! کی اصلا من رو نگاه میکنه."
چانیول گفت:"میرسونمت خونه. خیالم که راحت شد، برمیگردم شیفت."
-:"ولی خونه ما دوره."
-:"مهم نیست."
بکهیون با ذوق بهش نگاه کرد و گفت:"وای واقعا داری من رو میرسونی خونه. اینطوری من میتونم پول برگشتم رو باهاش بستنی بخرم."
چانیول خندید و چیزی نگفت. دوست پسرش خیلی شیرین بود و همین اول احساس میکرد داره دچار دیابت میشه. وقتی به پارکینگ رسیدن، سمت ماشینی رفت و دزدگیرش رو زد و بکهیون با جیغ گفت:"دککتتترررر شوخی نکن این ماشین، ماشین توئه."
چانیول متعجب نگاهش کرد و بکهیون گفت:"اومدنی، خیلی چشمم رو گرفت باهاش عکس سلفی گرفتم."
بعد چیز کیک و آیس موکاش رو به زور انداخت تو بغل چانیول و گوشیش رو درآورد و وارد گالریش شد و عکس رو نشونش داد و گفت:"خیلی بهم میاد مگه نه؟ تا دیدمش سریع عکس گرفتم. لعنتی خیلی به استایل من میاد."
چانیول خندید و گفت:"آره. بهت میاد."
بکهیون چشماش رو معصوم کرد و گفت:"حالا که انقدر بهم میاد، میتونم رانندگی کنم؟ لطفا؟"
و دوبار پلک زد. چانیول آب دهنش رو قورت داد و گفت:"رانندگی بلدی؟"
خب لازم نبود بگه ماهی یه تصادف سنگین میکنه و اون هم بخاطر مناظر زیبا و اینجور چیزاست. گفت:"معلومه که بلدم. نصف کلاسام رو با ماشین مامانم میرم."
چانیول مردد بهش نگاه کرد و گفت:"شتاب این ماشین زیاده بکهیون. مطمئنی میخوای باهاش رانندگی کنی؟"
بکهیون بهش نزدیک شد و تاچ ظریفی روی دستش رفت و گفت:"ددی، بکهیونی میخواد با ماشینت رانندگی کنه. بگو باشه، لطفا!"
و تمام معصومیت و مظلومیت لازم رو ریخت تو چشماش. چانیول نفس عمیقی کشید و گفت:"باشه. تو بشین. اگر دیدی سختته، من میرونم."
بکهیون با ذوق گفت:"دکتر من بهترین دکتر دنیاست."
و سریع نشست پشت فرمون. چانیول آروم گفت:"فقط وقتی لازمه بهم میگی ددی؟"
YOU ARE READING
BonBon
Fanfiction#bonbon Couple: ChanBaek Genre: Fluff, Romance, Daily life, Daddy kink, NC +18 Story detail: از نظر همه، بیون بکهیون به پسر شیطون، تخس، آزاردهنده، نویزی و حساس بود. کسی که عاشق عکاسی و عکسهاش بود و فقط کافی بود کسی به هنرش اعتراض کنه که قلبش بشکن...