با ذوق، از همه چیز با دقت، عکس میگرفت. به لطف چانیول، این دومین پروژه ای بود که برای عکاسی گرفته بود و حسابی بابت پولی که بهش میدادن ذوق داشت، پس باید بهترین عکسها رو میگرفت. وقتی دوربین رو پایین آورد، گفت:"تموم شدن؟"
دختر لبخند زد و گفت:"نه. دو تا کار دیگه مونده."
بکهیون با ذوق گفت:"مشکلی نیست."
همزمان اینکه داشتن محصولات رو آماده میکردن، دختر کنارش ایستاد و با ذوق گفت:"من فالوت دارم."
بکهیون متعجب نگاهش کرد و دختر با شیطنت گفت:"بیبی جذاب عکاس بیون!"
بکهیون با خجالت خندید و گفت:"الان که یکی کوبید تو روم، دارم خجالت میکشم."
دختر خندید و گفت:"خجالت نداره. وای من خیلی پیجت رو دوست دارم. هم واقعا جذابی و هم عکسها و استوری هایی که میذاری عالی ان. تازه، من یه فوجوشی چند آتیشه ام. میدونی، اینکه الان دارم یه بیبی میبینم که ددی داره، تازه با اون عکسهای خفن، وای نمیدونی دلم میخواد جیغ بکشم. من واقعا فن تو و ددیتم. با اینکه عکسی ازش نیست، ولی به نظرم باید خیلی جذاب باشه. چند سالشه؟"
بکهیون با ذوق گفت:"32 سالشه و واقعا جذابه. نمیدونی چه سختی به جون خریدم تا من رو نگاه کرد. منظورم اینه که من رو بیبی دید."
دختر با ذوق گفت:"چیکار کردی؟"
-:"هیچی، براش انواع عکسهای مختلف رو فرستادم، میرفتم دیدنش، بهش رسما طناب میدادم بفهمه من گی ام. و در آخر، یه سوتی بزرگ دادم و همون سوتی باعث شد یه گام بزرگ به جلو برداریم. وای الان باز یادم افتاد چه گندی زدم."
دختر خندید و گفت:"من واقعا عاشقتونم. حتی الان دلم میخواد بگم بهم یه عکس امضا شده بدی. تو الان آیدل منی! وای حتی صدا و خوندن و رقصیدنت هم عالیه. تو چطوری انقدر تو همه چیز خوبی؟"
بکهیون حس کرد کل بدنش از خجالت قرمز شد و گفت:"خب، میگم یه جا هست یه چند دقیقه من برم توش قایم شم؟"
دختر خندید و گفت:"بهم امضا که میدی؟ یا یه عکس؟"
بکهیون سر تکون داد و گفت:"چرا که نه!"
دختر گوشیش رو بالا آورد و با بکهیون عکس گرفت و بعد سریع دوید سمت جایی و کاغذ آورد و گفت:"امضاش کنم. بعدا که معروف شدی، امضات رو میفروشم."
بکهیون خندید و کاغذ رو امضا کرد و گفت:"بعید میدونم معروف بشم ولی بازم."
دختر با ذوق کاغذ رو گرفت و گفت:"میشی."
و تا بکهیون خواست چیزی بگه، یک نفر گفت:"آماده شد، میتونید کارتون رو شروع کنید."
بکهیون با ذوق دوربینش رو بالا آورد و مشغول عکاسی شد. دوست داشت وقتی حقوقش رو گرفت، برای چانیول هدیه بخره و بره بیمارستان دیدنش. نمیدونست چی بخره، ولی میتونست یه شورت کاپلی بخره.
YOU ARE READING
BonBon
Fanfiction#bonbon Couple: ChanBaek Genre: Fluff, Romance, Daily life, Daddy kink, NC +18 Story detail: از نظر همه، بیون بکهیون به پسر شیطون، تخس، آزاردهنده، نویزی و حساس بود. کسی که عاشق عکاسی و عکسهاش بود و فقط کافی بود کسی به هنرش اعتراض کنه که قلبش بشکن...