part6 نقشه بی برنامه

954 128 30
                                    


+ هیونگ تو رو همه مقدساتی که میپرستی صدای این آهنگ فاکی رو کمتر کن سرم داره منفجر میشه

بلند داد زدم تا صدام به گوشش برسه اما دریغ از ذره ای توجه...
کم کم داشتم به گریه می افتادم.
نور بنفش که فضای تاریک رو کمی روشن کرده بود هم به بیشتر شدن سردردم کمک میکرد...
تهیونگ مثل احمق ها جلوم میرقصید، هوسوک و یونگی یه گوشه مشغول میک اوت بودن، دو سه تا از بچه های کلاس که حتی اسمشون رو هم نمیدونستم سیگار میکشیدن و الکل میخوردن، تهمین و جیمین هم باهم حرف میزدن و میخندیدن...
و من؟
سگ سیاه افسردگی پاچه شلوارمو گرفته بود و نمیزاشت از جام تکون بخورم.
درسته هیچ دختری اینجا نیست اما دلیل نمیشه به اون تهمین مو نارنجی حسودی نکنم!
مشخصه که دنبال جلب توجهه!
با اون نگاه خمار و قیافه سکسی احمقش.
جوری که با حالت لاس موقع خندیدن به شونه جیمین دست میزنه... فاک دلم میخواد تو چرخ گوشت ریز ریزش کنم!
دندون های سفیدش از این فاصله هم مشخصن... کاش میشد تو دهنش خوردشون کنم...

- هویج با نگاهت کیو داری میخوری؟
تهیونگ رد نگاهم رو دنبال کرد و پوکر سرش رو سمتم برگردوند.
به طرف اسپیکر بزرگ روی میز رفت و صداش رو کم کرد و دوباره برگشت پیش من.

+ ممنون واقعا
- هویج میدونی چرا امشب با این تعداد کم پارتی گرفتم و هیچ دختری هم دعوت نکردم؟

منتظر نگاهش کردم تا ادامه بده.
- تا توی خنگ به جیمین نزدیکتر بشی
اخمی کردم و بهش توپیدم.
+ اونوقت چطوری؟ نمیبینی چجوری با تهمین دارن میگن و میخندن؟ من بپرم وسطشون چی بگم؟
- اونو بسپار به من، هرموقع تهمین رو ازش دور کردم برو تو کارش اوکی؟
منتظر جوابم نموند و بشکنی جلوی صورتم زد.
- خیلی خب پس مشکلی نداری، حواستو جمع کن

باز هم مهلت نداد چیزی بگم و چشم بهم زدنی ازم دور شد.
پوف کلافه ای کشیدم و دور و برم رو نگاه کردم بلکه ایده ای به سرم بزنه.
چندتا لیوان یک بار مصرف که داخلشون الکل با درصد تقریبا بالا ریخته شده بود، توجهم رو جلب کردن.
با لرزیدن گوشیم داخل جیبم، درش آوردم و به اس ام اس روی صفحه خیره شدم.
- برو تو کارش، فایتینگ خرگوشکᐠ( ᐛ )ᐟ

با شک همونجایی که جیمین و تهمین مشغول حرف زدن بودن رو نگاه کردم و با دیدن جیمین که به دیوار تکیه زده و داخل یک دستش گوشی و دست دیگه اش لیوان الکله، به سرعت دو تا لیوان پلاستیکی رو برداشتم و سمتش رفتم.
ظرفیت خودم در حد صفر بود و نمیتونستم ریسک کنم و بیشتر از یک لیوان الکل بخورم.
میترسیدم یه گند جدید جلوی جیمین به بار بیارم و بی آبرو بشم...

+ هی
آب دهنم رو با استرس قورت دادم و به این فکر کردم که اگه الان بدوئم و فرار کنم راجع بهم چه فکری میکنه؟
سرش رو بلند کرد و از همون لبخند هایی که یک تیر به قلبم نشونه میگیره، روی لب های پر و صورتیش نشوند.

𝘼 𝙎𝙞𝙡𝙚𝙣𝙩 𝙇𝙤𝙤𝙠 // 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘮𝘪𝘯Where stories live. Discover now