_بـابـــا، کتم آماده نشد؟!
امگای جوان برای اینکه صداش به بیرون برسه تقریباً فریاد زد و بعد به میکاپآرتیست اشاره کرد تا کشیدن سایهی طلاییرنگ روی پشت پلکش رو ادامه بده.
بعد از پوشیدن لباسهاش پشت میز نشسته و از میکاپآرتیست خواسته بود که میکاپ کردنش رو شروع بکنه؛ اما وقتی همون ابتدای کار کمی از کوشن روی کتش ریخت، فوراً لباسهاش رو عوض کرد و کتش رو به خدمهی تالار سپرد تا مثل روز اول تمیزش کنن و اتو بزنن.
_آمادهست یکی یکدونه، آروم باش.
تهسانگ درحالی که پشتش میایستاد، با لبخند گفت و از داخل آینه به صورت زیبای پسرش که یه پلکش رو بسته بود تا میکاپ بشه، نگاه کرد.
میکاپش قرار نبود زیاد سنگین باشه، صرفاً کمی یکدست کردن پوستش با کوشن و سایهای طلاییرنگ پشت چشمهاش بههمراه رژلبی کمرنگ.
با اینکه میکاپکردن پسرها توی کشورشون یه چیز کاملاً نرمال و روزمره بود؛ اما باز هم تهیونگ معمولاً زیاد خوشش نمیاومد صورتش رو میکاپ بکنه و در عوض تلاش میکرد با مراقبت از پوست و موهاش، اونها رو توی بهترین حالتشون نگه داره.
زمانی که میکاپش تموم شد، تونست ببینه که موهای حالتدارش هم به زیبایی مرتب شده و زیباییش رو دوچندان کرده بودن.
چند تار موی حالتداری که بیهوا روی پیشونی بلندش رها شده بودن و برای خودشون تکون میخوردن، باعث میشدن موهاش در عین مرتببودن، نرمال بهنظر برسن؛ طوری که انگار فقط بهشون شونه زده.
وقتی از پشت میز بلند شد، فوراً بهسمت اتاق لباس حرکت کرد، پیرهن نازک سفیدرنگ و شلوار همرنگش رو پوشید و از اتاقک خارج شد.
یکی از خدمتکارها کت آویزونشده از چوبلباسی رو با دو دست جلو گرفت و امگای نارگیلی بعد از با احتیاط پوشیدنش و نگاه آخری که داخل آینه به خودش انداخت، بهطرف پدرش چرخید.
_خوب شدم بابایی؟
آقای کیم شونههای پسرش رو گرفت و بعد از جلوکشیدن بدنش، بوسهی آرومی به پیشونیش زد و با لبخند پاسخ داد:
_من هیچوقت بد ندیدمت نور چشمم.
لبخند تهیونگ پررنگتر شد. پارچهی جلوی پیرهنش که کمی از شلوارش بیروناومده و آویزون بهنظر میرسید رو دوباره مرتب کرد و همزمان دمپاییهای روفرشیش رو درآورد.
مدل کتش گشاد و کمی بلند بود و جلوش دکمهاش نداشت، و این شدیداً به شلواری که پاچههاش کمی گشادتر از حد معمول بودن، میاومد.
کفشهایی که خدمتکار جلوی پاهاش روی زمین گذاشته بود رو پوشید و بعد از برداشتن موبایلش، بازوی پدرش رو گرفت.
YOU ARE READING
Jk Marry Me (Kookv)
Fanfiction➳ JK Marry Me تمامشده. ✔️ قطعاً اگر یه آلفای معمولی باشید که نه پول داره و نه استایل، اعتراف عاشقانهی یه امگای پولدار و زیبا رو با تصور اینکه دوربین مخفیه رد میکنید. جونگکوک هم وقتی که اون امگای نارگیلی توی چشمهاش زل زده بود، با همین فکر ردش ک...