تقریباً یک ساعت طول کشید تا لباسی که واقعاً بهنظرش توی اون لحظه بهش میاومد رو انتخاب کنه، موهاش رو حالت بده و درنهایت بعد از گفتن دروغِ:« میرم جیمین رو ببینم.» به پدر و خواهرش، از خونه خارج بشه.
درواقع تهیونگ آدمی نبود که چیزی رو از خانوادهاش پنهان کنه، چون میدونست که قرار نبود واکنش بدی نشون بدن؛ اما این مورد استثناء بود.
امگای نارگیلی تابهحال عاشق هیچکس نشده بود و از اون گذشته... باید به خانوادهاش چی میگفت؟ دو بار به یه آلفا اعتراف کرده و رد شده؟! عمراً همچین کاری نمیکرد، حداقل تا زمانی که یه جواب درست و حسابی از اون آلفا نمیگرفت.
درواقع پافشاری کردنش روی اینکه با اون آلفا قرار بذاره، بهخاطر این بود که از بچگی تا الان هیچکس به درخواستهاش «نه» نگفته بود. همیشه یا همهچیز براش فراهم بود، یا اونقدر لج میکرد که براش فراهم بشه.
البته یه مورد سوم هم وجود داشت که اگر طی دو مرحلهی قبل موفق به نمیشد، با زور اون چیز رو بهدست میآورد.بیست دقیقهای طول کشید تا به کافیشاپ برسه و بعد از پارک کردن ماشینش، پیاده بشه و بهسمت درش قدم برداره.
این بار باید طوری حرف میزد که بتونه جواب دلخواهش رو بگیره!
در شیشهای رو با دستش هل داد و تونست صدای زنگولهای که به سقف وصل شده بود رو در اثر برخورد در بهش، بشنوه.
قدمهاش رو بهسمت پیشخوان برداشت و همزمان کل کافیشاپ رو از نظر گذروند؛ ولی نتونست اون آلفای خاک بارونخورده رو پیدا کنه و این باعث تعجبش شد.
به پیشخوان که رسید، تونست صدای بتای آشنا رو بشنوه:_روز بهخیر، چی میل دارید؟
تهیونگ کمی روی پنجهی پاهاش بلند شد تا بتونه توی آشپزخونه رو هم با نگاهش بگرده و همزمان به حرف اومد:
_روز بهخیر، من یه دونه... آم... میشه بگید جونگکوک شی کجاست؟!
حرفش رو نصفه رها کرد و با بیطاقتی سراغ اون آلفا رو گرفت چون هیچجا پیداش نمیکرد؛ و جواب یونگی حتی ناامیدترش کرد.
_مرخصی گرفته.
ابروهای تهیونگ کمی بالا پریدن.
_واقعاً؟ مرخصی ساعتی گرفته یا قراره چند روز نیاد؟
پسر مقابلش با تردید و مکث جوابش رو داد:
_دو سه روزی نمیاد.
لبهای امگای نارگیلی کمی جمع شدن و سرش رو پایین انداخت؛ ولی لحظهای بعد با هیجان سرش رو بالا گرفت و پرسید:
_میشه لطفاً شمارهاش رو بهم بدید؟!
یونگی تقریباً نگاهش رو ازش گرفت و توی دلش به جونگکوک لعنت فرستاد.
ESTÁS LEYENDO
Jk Marry Me (Kookv)
Fanfic➳ JK Marry Me تمامشده. ✔️ قطعاً اگر یه آلفای معمولی باشید که نه پول داره و نه استایل، اعتراف عاشقانهی یه امگای پولدار و زیبا رو با تصور اینکه دوربین مخفیه رد میکنید. جونگکوک هم وقتی که اون امگای نارگیلی توی چشمهاش زل زده بود، با همین فکر ردش ک...