همزمان که با شدت از بینیش نفس میکشید، بیاهمیت به اینکه کنترل تلویزیون هتل زیر کمرش درحال لهشدن بود، لبهای پسر رو بین لبهای خودش فشرد و بیهوا «هوم»ـی از روی لذت کشید.
در اون لحظه اصلاً متوجه نبود که راتش بهخاطر وجود میت، شدیدتر از همیشه روی بدن و صد البته مغزش تأثیر گذاشته؛ وگرنه اونطور بیشرمانه انگشتهای بلند و نسبتاً باریک پسر جوانی که درحال بوسیدنش بود رو از روی شلوار به عضو تحریکشدهاش نمیفشرد و بین لبهاش ناله نمیکرد!
گرگش تلاش میکرد میتش رو هر لحظه بیشتر از قبل بهسمت خودش بکشه و لمسش کنه؛ درحالی که قسمتی از مغز جونگکوک که هنوز توی کما فرو نرفته بود، بهش هشدار میداد که باید عقب بکشه.
لبهاشون رو با صدا از همدیگه جدا کرد تا بتونه توی چشمهای همسرش نگاه کنه و یه بهونهی دیگه برای فرار ببافه؛ درحالی که ناخودآگاه بین حرف زدنش بوسههایی کوتاه روی لبهاش میذاشت.
_ته... تهیونگ، گوش کن... برام قرص بیار... هوم؟ بعدش دوش... میگیرم و...
_برات ساک میزنم.
تهیونگ بهطور ناگهانی بین حرفش پرید و این باعث شد با عجز تلاش کنه ردش کنه؛ و این درحالی بود که همین حالا هم با شنیدن اون حرف پلکهاش روی همدیگه فشرده میشدن.
_نه... گوش بـ...
لبهای پسر کوچیکتر دوباره به لبهاش متصل شدن و این بار بهجای اینکه جونگکوک دست امگا رو با نیاز به عضو پوشیدهاش فشار بده، تهیونگ خودش دستهاش رو بهسمت فاق شلوار همسرش برد و مشغول پایین کشیدنش شد تا بتونه آلت سفتشدهاش رو بیرون بیاره.
کمر کشی شلوار رو به همراه باکسر بهسختی تا زیر عضوش پایین کشید و زمانی که تونست عضوش رو ببینه و لمس کنه، همونطور رهاشون کرد.
دستهای جونگکوک روی صورت و پشت گردنش قرار داشتن و بدون اینکه حرکتی بکنه، منتظرانه بهش نگاه میکرد تا پسر جوان عضوش رو مورد توجه قرار بده و وقتی یکی از دستهای امگا دورش حلقه شدن، همونطور خیره به چشمهاش توگلو ناله کرد.
پسر جوانتر دستش رو چند بار روی عضو میتش حرکت داد و بعد از اینکه کمی روی زانوهاش عقبتر رفت تا بتونه کامل خم بشه، سرش رو بین پاهای بازشدهی آلفا برد و برای لحظهای همونطور بیحرکت به کلاهک عضوش که قطرات پریکام ازش بیرون میچکیدن، نگاه کرد.
سرش رو بهآرومی جلو برد و کمی لبهاش رو از همدیگه فاصله داد. زبونش رو بدون اینکه نمایان بشه، روی لب پایینیش انداخت و لبهاش رو دور کلاهک عضو آلفا حلقه کرد.
درحالی که میتونست سختشدن مشت پسر بزرگتر بین موهاش رو حس کنه، با گونههایی سرخشده از گرما و فعالیتی که درحال انجامش بود، مکی عمیق و طولانی به کلاهک عضوش زد و بعد سرش رو کمی عقب برد.
BINABASA MO ANG
Jk Marry Me (Kookv)
Fanfiction➳ JK Marry Me تمامشده. ✔️ قطعاً اگر یه آلفای معمولی باشید که نه پول داره و نه استایل، اعتراف عاشقانهی یه امگای پولدار و زیبا رو با تصور اینکه دوربین مخفیه رد میکنید. جونگکوک هم وقتی که اون امگای نارگیلی توی چشمهاش زل زده بود، با همین فکر ردش ک...