Part8 تیم مینگوک بهترینه

403 81 7
                                    

- ولی خیلی خوب میبوسیدا، باید تورش کنم
با این حرف تهیونگ سر جام خشک شدم که یکی از بچه ها به پشتم برخورد کرد.

+ ببخشید، خیلی ببخشید
بعد از تعظیم به یکی از سال بالایی هایی که بخاطر یهویی ایستادنم بهم برخورد کرده بود، متعجب سمت تهیونگ برگشتم.
+ واتدفاک هیونگ؟ تو تهمینو... وای نه
اگه کسی از دور منو میدید، فکر میکرد خبر از دست دادن یکی از عزیزانم بهم رسیده. اما من فقط از دوست کله پوکم ناامید بودم...

- چته تو؟؟ خب چجوری سرگرمش میکردم؟ جای تشکر کردنته هویج؟
+ لعنتی من که ازت نخواستم... اصلا ولش کن
هوف عصبی ای کشیدم و سمت کلاسم رفتیم.
- ولی جدا وقتی زبونشو...
+ خفه شو عوضی
غریدم و هلش دادم کنار تا وارد کلاس بشم.
- نهار میبینمت عزیزمممم

بهش اهمیتی ندادم و سر جام نشستم.
آقای لی قرار بود جزئیات مسابقه رو بگه و بی صبرانه منتظر بودم تا طرح مورد نظرمون رو با جیمین شروع کنیم.
مثل همیشه داشت اسکچ میزد و بادی که از پنجره میومد باعث میشد موهای خوش حالتش کمی پریشون بشن.
با یاداوری موهاش که شب قبل بینیم رو قلقلک میدادن و بوسه ریزی که روشون گذاشته بودم، لبخندی روی لب هام شکل گرفت.
یوری رو دیدم که سمت جیمین رفت و جلوش بالا و پایین پرید.
اصلا هم به قصد نشون دادن سینه های تقریبا بزرگش نبود!
عصبی سرم رو برگردوندم اما حواسم به مکالمه بین اونها بود.

× جیمین اوپاااا میشه هم گروه بشیم؟ من با آقای لی صحبت میکنم. لطفا لطفا لطفا
نیم نگاهی به سمت چپم انداختم و جیمین رو دیدم که سخت مشغول طراحیه و اصلا به یوری توجه نشون نمیده.
حتی هندزفری هاش رو هم در نیاورد!
پوزخندی زدم و من هم دفتر طراحی کوچیکم رو درآوردم تا کمی تمرین کنم.
× اوپاااا با توام
- ببخشید یوری، میشه حواسمو پرت نکنی؟

پوزخندم تبدیل به نیشخند بزرگی شد که با گذاشتن دستم جلوی لب هام پنهونش کردم.
سعی کردم دست هایی که درحال پیانو زدن هستن رو در زوایای مختلف طراحی کنم تا برای مسابقه آمادگی بیشتری داشته باشم.

◇◇⬤◇◇⬤◇◇⬤◇◇⬤◇◇⬤◇◇⬤◇◇⬤◇◇⬤◇◇

- جونگکوکا بنظرت اسم گروهمونو چی بزاریم؟

جیمین درحالی که بالای سرم ایستاده بود با اشتیاق این رو پرسید.
آقای لی بهمون گفته بود اسم گروه هامون رو خودمون انتخاب کنیم و طرحی که مد نظر داریم رو فردا بهش نشون بدیم.
+ همممم
تو فکر بودم که یونگی و هوسوک هم اومدن و کنار جیمین ایستادن.
معذب از جام بلند شدم و بهشون لبخند زدم.

+ راستش... من نظر خاصی ندارم
_ چیشده؟ راجع به چی؟ ها؟ بگید دیگه
هوسوک پپرسید، درحالی که به بازوی من و جیمین پشت سر هم سیخونک میزد.

- باید یه اسم برای گروهمون انتخاب کنیم، نظری داری؟
= نارنگی چطوره؟
یونگی این رو گفت و باعث شد هوسوک نگاه شیطونی بهش بندازه.

A Silent Look/KookminWhere stories live. Discover now