اصلا حواسم پی اینستاگرام نبود و با یاداوری تهیونگ وارد برنامه اش شدم.
پاک یادم رفته بود که برای دیدن پست های جیمین چقدر ذوق داشتم.
اولین کاری که کردم چک کردن اکانتش بود.
جمعا سه تا پست و یه هایلایت به اسم friends^^ داشت.
پست اول یه عکس از بوم نقاشی بود که مطمئنا خودش کشیده بود با کپشن let me be your filter .
تصویری از یک پسر که با استایل سر تا پا سفید درحال رقص باله بود. انقدر قشنگ بود که ازش اسکرین شات گرفتم تا داشته باشمش.
دومین پست چند اسلاید از عکس های خودش کنار ساحل بود که باز هم از همشون اسکرین شات گرفتم.
و پست آخر هم یه سلفی با هوسوک با کپشن "همراه با هم اتاقی خل و چلم".
هم اتاقی؟
احساس کردم هیچی راجع به جیمین نمیدونم...
با دیدن نوار سبز دور پروفایلش روش رو لمس کردم.
با دیدن عکس خودم که مشغول کار روی بوم مسابقه ام، از حالت درازکش در اومدم و روی تخت نشستم.
عینکم که سر خورده بود رو روی بینیم بالا کشیدم.
متعجب به صفحه گوشی خیره بودم و نمیدونستم باید چه برداشتی از این استوری داشته باشم.
دقت که کردم جمله پایین تصویر رو تونستم ببینم.
" خرگوش متمرکز (≈ㅇᆽㅇ≈)♡ "
با خوندنش تعجبم صد برابر شد و همزمان ذوق عجیبی هم وجودم رو پر کرد.
روی عکس ریپلی زدم اما نمیدونستم قراره چی تایپ کنم.
یکم فکر کردم و انگشت هام رو روی حروف کیبورد حرکت دادم تا یکم اذیتش کنم.
" جیمین شی بی اجازه عکس گرفتن از بقیه غیرقانونیه! میتونم ازت شکایت کنم! "
لب پایینم رو گزیدم و حدود ده دقیقه بین اکانت بقیه چرخیدم.
اکانت تهیونگ پر از عکس هاش با من بود درحالی که روحمم خبر نداشت چه زمانی اینهارو گرفته...
با دیدن نوتیف پیام از طرف جیمین پنیک کردم و نمیدونستم باید به همین زودی جوابش رو بدم یا نه...
دستپاچه داخل مخاطبینم رفتم و روی اسم "هیونگ احمق🐒" رو لمس کردم.
- بله کوکی گردویی من
قیافه ام با شنیدن حرفش درهم رفت اما با یاداوری جیمین بیخیالش شدم تا سوالم رو ازش بپرسم.
+ هیونگ استوری جیمینو ریپلی زدم و جوابمو داده، بنظرت الان پیامشو ببینم یا دیرتر؟ لطفا کمک کن من یه نوب سگم
خنده های خرناس مانندش رو شنیدم و چشم هام رو داخل حدقه چرخوندم.
یک بار نشد جدی باشه...
- کوک دیگه دوره دیر جواب دادن تموم شده! زودتر جواب پیامشو بده، بای بای
فرصت نداد چیزی بگم و تماس رو قطع کرد.
سریع روی نوتیف جیمین ضربه زدم تا ببینم چه جوابی داده.
" به عنوان کسی که مهارت عکاسی داره باید زیبایی هارو ثبت کنم کوکی"
برای بار پنجم یا شاید هم بیستم پیامش رو زیر لب خوندم...
اوکی!
اون الان داره سعی میکنه... لاس بزنه؟
نه نه حتما اشتباه فهمیدم...
نمیدونستم چی بنویسم پس فقط به فرستادن یه ایموجی عصبانی بسنده کردم. " (๑•̀д•́๑) "
YOU ARE READING
A Silent Look/Kookmin
Fanfictionپارک جیمین! دانش آموز ممتاز کلاس B که رویای یک مکالمه عادی داشتن با اون رو باید همراه خودم به گور ببرم... کسی که جذاب و باهوشه و همچنین محبوب دل همه ست... اما من؟ من کسی ام که هیچکس نمیبینتش... حتی پارک جیمین... کاپل: کوکمین کاپل فرعی: سُپ ژانر:...
